گوناگون

متاسفانه حتی تجاوز به دانش آموزان هم نمی‌تواند تغییرمان دهد!

140448 522دردناک است؛ اگر برای لحظه‌ای خودمان را جای پدر و مادری که به فرزندشان در خانه دوم تعرض شده بگذاریم، اگر خودمان را جای آن دلبندانی بگذاریم که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند، شاید بتوانیم اندکی از اندوه وارد شده به ایشان را برای مدتی کوتاه درک کنیم. از این دردناک تر این است که می‌بیبنیم هیچ چیزی تغییر نکرده و نخواهد کرد چراکه همه از تبعات تغییر این وضع مسموم واهمه دارند.

به گزارش «تابناک»، خبر دردناک تجاوز دو ناظم مدرسه در دو نقطه از تهران به دانش آموزان که به تازگی منتشر شده و بی هیچ واکنشی، رها شده بود، بالاخره تایید شد و جزئیاتی یافت که اگر نگوییم نامید کننده تر از اصل خبر است، دست کمی از آن ندارد.

حمیدرضا کفاش، معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش‌ و پرورش با تایید آزار و اذیت جنسی تعدادی دانش آموز در دو مدرسه پایتخت به «شهروند» گفت: هر دو پرونده را تأیید. شنیدن خبرهای مربوط به اتفاقات این‌چنینی، هر انسان آزاده‌ای را در هر جای دنیا ناراحت می‌کند. چنین موضوعاتی واقعا دردناک و اتفاق واقعا شنیعی است … قانون و شرایط احراز این موضوع را داریم که محکم است و الان هم اداره آموزش‌ و پرورش شهر تهران در این‌باره مدعی است. معتقدیم باید با هر کسی که در این حادثه نقش داشته، به‌شدت برخورد شود.

آن گونه که این مقام مسئول می‌گوید، آموزش و پرورش تهران متهمان و حتی مدیر مدرسه را عزل کرده و علاوه بر آن، شکایت قضایی تسلیم مقامات نموده است. در ادامه نیز خیلی سریع برای تغییر نیروهای انسانی این دو مدرسه اقدام شده و پیگیری‌های حقوقی پرونده به جریان افتاده است. اما این همه ماجرا نیست.

آن گونه که خبر رسیده بود، مسئولان حراست آموزش و پرورش به شرطی وعده همکاری با والدین دانش آموزان و استیفای حقوق تضییع شده ایشان را داده بودند که ایشان ماجرا را رسانه‌ای نکنند! کفاش در این باره هم پاسخ گفته و اظهار نظری کرده که به سادگی قابل هضم نیست.

معاون وزیر در این باره گفته: اعتقاد من هم همین است. فرض کنید که این اتفاق برای خانواده من یا شما افتاده بود. آیا حق ما نبود انتظار این را داشته باشیم که فرد خاطی به اشد مجازات برسد ولی نخواهیم همسایه‌مان هم بفهمد؟ از نظر شما رسانه‌ای کردن این موضوع، وجه مثبت بیشتری دارد یا منفی؟ حس من این است که رسانه‌ای شدن این اتفاقات، ضربه‌ای که به جامعه می‌زند به مراتب بیشتر از نکته‌های مثبت آن است … در تهران بزرگ در طول یک سال، یکی دو مورد اتفاق افتاده و این قابل رسانه‌ای کردن نیست.

او می‌افزاید: من این موضوع را به‌ عنوان یک پدیده اجتماعی نمی‌بینم و آن را یک پدیده موردی می‌دانم. با اینکه مثلا در کشورهای غربی اتفاقات این‌چنینی، خیلی بیشتر از ایران است، باز هم فضای روانی برای آن راه نمی‌اندازند و بیشتر مراقبت می‌کنند. در کشورهای غربی روزی ۵ مورد از این اتفاقات می‌افتد و آنها اجازه نمی‌دهند کسی خبردار شود. وقتی بعضی اشکالات ما را شبکه‌های خارجی پخش می‌کنند، غیرت ملی ما کجا رفته است؟

آنچه در وهله اول با شنیدن چنین اظهار نظری به ذهن متبادر می‌شود، شائبه لاپوشانی ماجراست که نه تنها پسندیده نیست، بلکه به عقیده برخی حقوق دانان، بی مبالاتی و قصور و تقصیر (یعنی عدم اعلام به موقع و پیگیری قضیه) به آنها منتسب خواهد کرد که از نظر کیفری و مدنی و قطعا اداری قابل تعقیب است.

از این بعد مهم ماجرا که دستگاه قضا به آن خواهد پرداخت، بگذریم، با این ابهام مواجه خواهیم بود که چگونه یک مسئول تمایل به پنهان ماندن رویدادی تا این اندازه فاجعه بار دارد که شاید با انتشار اخبار مرتبط با آن و همچنین پیگیری کامل و جامع حقوقی آن، می‌تواند با اعمال اشد مجازات موجبات ترس افراد بی صفتی که دست به ارتکاب چنین اعمالی می‌زنند را فراهم آورده و بستر آسیب شناسی و تدارک راهکارهای بازدارنده را فراهم می‌آورد؟

آیا غیر از این است که اگر به هر بهانه، ولو دستاویزهایی چون پرداختن شبکه های خارجی به ماجرا، مانع راه یافتن اتفاقاتی از این دست به رسانه‌ها شویم، خلوت گاهی برای متجاوزان فراهم آورده‌ایم که در سایه بی اطلاعی والدین و جامعه، هر کاری دلشان خواست در آن انجام دهند؟ آیا اولویت مسئولان آموزش پرورش که تقریبا بخش بزرگی از عمر دانش آموزان در زیرمجموعه های آن می‌گذرد و مدارسشان خانه دوم محصلان لقب دارد، حراست و پاسداری از امانت های مرد است یا نگرانی از مانور رسانه های بیگانه و طرح موضوعات احساسات برانگیزی چون غیرت ملی؟

بدین ترتیب از یکسو می‌بایست از این مدیر بابت شهامت پذیرفتن ماجرا (که البته امری بدیهی در دیگر کشورهای دنیا و تقریبا امری خطیر در کشورمان است!) تشکر کرد و در ادامه خواست که به همان ترتیب، با شهامت به ابهامات موجود در سخنانش پاسخ گوید.

این در حالی است که در بعد ایجاد تغییرات ساختاری که بتواند مانع از تکرار چنین اتفاقاتی شود، سخنان این مسئول دردی پنهان نهفته دارد؛ جایی که می‌گوید به آموزش معتقد است اما شرایط را برای انجام آن فراهم نمی‌بیند چراکه به تازگی آزمون تکیه به این روش برای کاهش آسیب های یک بلای روزافزون، با واکنش های نه چندان خوبی مواجه شده‌اند.

ماجرا به تلاش چند ماه پیش آموزش و پرورش برای آموزش ایدز به دانش آموزان بر می‌گردد که به دلیل تاخت و تاز موج سوم آن در کشور، به درستی در دستور کار ایشان قرار گرفته بود اما عده‌ای با تنگ نظری این آموزش را به مسائلی چون ترویج بی بند و باری نسبت داده و اینقدر بر طبل مخالفت با آن در رسانه‌های خود کوفتند که مسئولان را مجاب به توقف آموزش کردند؛ حال آنکه به نظر کارشناسان، می‌بایست آموزش ها در این زمینه روند فزاینده بیابد و حتی در قالب برنامه درسی به دانش آموزان عرضه شود، چراکه آمار از بی اطلاعی شدید دانش آموزان کشورمان درباره این بیماری و چگونگی پیشگیری از آن دارد.

معاون وزیر با یادآوری اعتراضات به آن آموزش درباره ضرورت آموزش های مربوط به حق بدن به دانش آموزان می‌گوید: این‌طور نیست که مثلا ما آموزش‌های مربوط به حق بدن دانش‌آموزان را در جزوه‌هایی چاپ کنیم و به تیراژ میلیونی هم برسانیم و بتوانیم راحت کارمان را پیش ببریم. نمی‌توان در یک کلاس ۴۰ نفره ابتدایی، معلم وارد شود و بگوید بچه‌ها من امروز می‌خواهم به شما بگویم حق بدن شما چیست. یکی ممکن است بداند، یکی ممکن است خانواده‌اش سنتی باشد و برود خانه بگوید معلم‌مان چنین چیزی گفت، فردا پدر و مادرش می‌آیند و در مدرسه را گِل می‌گیرند.

اینجاست که مشکل بزرگ دیگری در سخنان این مسئول آشکار می‌شود که چه بسا بدین دلیل حل نشده باقی مانده که گره گشایی از آن را به وزارت آموزش و پرورش سپرده‌ایم و فراموش کرده‌ایم که توان این وزارت خانه برای اصلاح امری تا این اندازه وسیع، بسیار محدود است. گویی قصد نداریم جیزی را تغییر دهیم که اگر این گونه بود، حالا به تکاپو افتاده بودیم.

وقتی مشکل به ساختار جامعه باز می‌گردد، راه اصلاح آن را باید در همکاری تمامی نهادها دید؛ یعنی از یکسو مجلس در بعد قانون گذاری وارد شود، دستگاه قضا به سهم خود ورود کند، رسانه هایی چون رسانه ملی نقش موثر خود را ایفا کنند و در نهایت دولت مردان و وزارت آموزش و پرورش بی ترس از نقدهایی که آشکار است خیر و صلاح دانش آموزان در آن نیست، به آموزش بپردازند؛ آموزشی که از یکسو به دانش آموزان آگاهی می‌بخشد و از سوی دیگر اولیای مدرسه را هدف قرارداده و در کنار آموزش چگونگی مراقبت از دانش آموزان مقابل بدکاران، راه سنجش سره از ناسره را فراهم می‌آورد تا چند بیمار جنسی نتوانند حیثت جامعه بزرگ معلمان را لکه دار کرده و با سرنوشت و اعصاب دانش آموزان و در نهایت تمامی اجتماع، را خدشه دار کنند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا