گوناگون

دوست صمیمی؛ سارق طلاهای نوعروس

سلامت نیوز: مادر و دختری که نقشه سرقت جواهرات تازه‌عروس ثروتمند را اجرا کردند، از سوی پلیس بازداشت شدند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه فرهیختگان، چندی پیش زن جوانی با مراجعه به شعبه سوم دادسرای شمیرانات از وقوع سرقت طلا و جواهرات گاوصندوق خانه‌اش خبر داد. او در شکایت خود به بازپرس گفت: من تازه سه روز است که ازدواج کرده‌ام. شب عروسی نزدیک به 30 میلیون تومان طلا و جواهرات و پول نقد به‌عنوان هدیه عروسی از بستگان‌مان گرفتیم. همان شب وقتی به خانه آمدیم همه را در یک صندوقچه که متعلق به شوهرم بود گذاشتیم. دیشب با همسرم برای میهمانی به بیرون از خانه رفتیم اما وقتی برگشتیم متوجه شدیم که تمام طلا و جواهرات‌مان دزدیده شده است. برای همین به دادسرا آمدیم تا موضوع را پیگیری کنیم.
با اعلام این شکایت و به دستور بازپرس موضوع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت و تلاش برای شناسایی دزد یا دزدان آغاز شد. با حضور ماموران در محل سرقت آنها پس از بررسی دریافتند که هیچ وسیله دیگری در خانه سرقت نشده و تنها محتویات درون صندوق که همان طلا و جواهرات بود دزدیده شده است. همچنین مشخص شد که دزد یا دزدان بدون هیچ‌گونه مقاومتی وارد خانه شده‌اند و فرضیه سرقت از سوی یک آشنا قوت گرفت. با قوت گرفتن این فرضیه در حالی که تحقیقات همچنان ادامه داشت چند روز بعد شاکی بار دیگر به دادسرا مراجعه کرد و اظهارات تازه‌ای را پیش روی بازپرس قرار داد. وی گفت: فردای روز عروسی یکی از دوستان صمیمی و خانوادگی ما به خانه من آمد. من و سحر از بچگی با هم دوست بودیم و خانواده‌هایمان با هم رفت و آمد داشتند. وقتی سحر به خانه ما آمد و رفت فردای همان روز به‌طور ناگهانی کلید خانه‌ام را گم کردم. اما اصلا به این موضوع فکر نکرده بودم که ممکن است کلید دزدیده شده باشد. از طرفی به تازگی متوجه شدم که سحر، یک ماشین آخرین مدل برای خودش خریده است. در صورتی که او اصلا هیچ‌وقت هزینه خرید این ماشین را نداشت. برای همین به او مظنون شده‌ام.
با این اظهارات بازپرس دستور بازداشت مظنون را صادر کرد. این دختر زمانی که دستگیر شد سعی کرد خودش را بی‌اطلاع از سرقت نشان بدهد ولی پس از بازجویی‌های پلیسی درنهایت لب به اعتراف گشود و به سرقت طلاهای خانه دوستش با همدستی مادرش اعتراف کرد. این دختر در بازجویی‌ها به ماموران گفت: من و میترا از بچگی با هم دوست بودیم و مادران‌مان هم با هم رفت و آمد داشتند، اما همیشه از لحاظ طبقاتی با هم فرق داشتیم. وضع مالی میترا و خانواده‌اش خیلی خوب بود و در زندگی‌شان هرچه می‌خواستند برایشان فراهم بود. در صورتی که ما همیشه حسرت می‌خوردیم و از بچگی به خاطر بی‌پولی با مشکلات زیادی روبه‌رو بودیم. من هربار که به خانه میترا می‌رفتم به او حسادت می‌کردم. میترا همه‌چیز داشت و هیچ وقت هیچ کمبودی را در زندگی‌اش احساس نمی‌کرد. تا اینکه میترا با یک مرد پولدار‌تر از خودش ازدواج کرد و ثروتش دو برابر شد. شب عروسی بستگان میترا و شوهرش هدیه‌های گرانقیمت و جواهرات لوکس برای آنها آوردند. با دیدن این صحنه فکر سرقت به ذهنم رسید. همان شب عروسی موضوع را با مادرم در میان گذاشتم. مادرم هم مخالفتی نکرد. فردای آن روز برای دیدن میترا به خانه‌اش رفتم و در یک لحظه کلید خانه‌شان را از کیفش دزدیدم. دو روز بعد از عروسی از میترا شنیدم که با شوهرش به خانه یکی از بستگان‌شان می‌رود. همان موقع موضوع را با مادرم در میان گذاشتم و با هم به خانه میترا رفتیم. مادرم پایین خانه کشیک می‌داد و من به داخل رفتم و بلافاصله جواهرات میترا را که می‌دانستم در کجا هستند، دزدیدم و با مادرم فرار کردیم.
این دختر ادامه داد: در حالی که اصلا تصور نمی‌کردم میترا به من شک کند چند روز بعد از سرقت با پول جواهرات یک ماشین لوکس خریدیم اما در کمال ناباوری پلیس به خانه ما آمد و مرا دستگیر کرد.
بعد از اعترافات این دختر مادر وی نیز بلافاصله دستگیر شد و به دزدی با همدستی دخترش اعتراف کرد. وی به ماموران گفت: وقتی دیدم دخترم همیشه حسرت زندگی میترا را می‌خورد و دوست دارد مثل او پولدار شود به خاطر اینکه به آرزویش برسد به او کمک کردم که این سرقت را انجام دهد. من می‌خواستم دخترم به آرزوهایش برسد. وگرنه اصلا دزد نیستم و با دزدی هم مخالفم. فقط به خاطر دخترم این فداکاری را کردم تا شاید کمتر حسرت بخورد. با اعتراف این زن، مادر و دختر روانه زندان شدند و تحقیقات تکمیلی درباره این پرونده همچنان ادامه دارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا