گوناگون

برای شهرت به جبهه نیامده ام

81192104 5745066

به جبهه آمده ام؛ تا بلکه جبهه را چون که راه انبیاء و اولیاء و محبان تو بود و اصلاً چون راه رسیدن به تو بود انتخاب کردم. پس ای قادر منان مرا در آتش آرزوی رسیدن به خود نسوزان و راه را هر وقت که صلاح می دانی بر این حقیر هموار گردان.

خدایا سعادت همگام بودن با رزمندگان را مفت بدست نیاورده ام. حداقل حاصل سالها دوری از والدین و وطن بوده و متحمل شدن بسیاری از سختیها در شبهای تاریک و در بیابانها و روزهای گرم و سوزان در میان طوفانها و در میان گل و لای ها البته توفیقی بوده که خود عنایت کردی، پس عاجزانه از تو می خواهم که لحظه ای مرا به حال خود رها نکنی و تا پایان راه همچنان خود راهنمایم باشی و مرا از فیض عظمای دیدارت محروم مگردان.

این دل گفته ها، بخش هایی از نجواهای شبانه ودست نوشته های برجای مانده از شهید علی حاجبی قائم مقام ستاد لشکر 41ثارالله، دو روز قبل از شهادتش در عمیلیات کربلای یک یعنی دهم تیرماه سال 65خورشیدی در قلاویزان منطقه مهران است.

سردار سرافرازی که خود را وقف نظام ولایی جمهوری اسلامی ایران و در راس آن امام امت حضرت امام خمینی(ره) کرده بود.

نقل شده که بچه ها(رزمندگان جبهه ها) به شهید حاجبی خیلی علاقه داشتند طوریکه هر چی می گفت بچه ها اطاعت میکردند و بعد از عملیات بدر دورهم نشستند و عهد نامه ای مبنی بر اینکه ما تا آخرین لحظه که جنگ ادامه داشته باشد در کنار فرمانده لشکر (حاج قاسم سلیمانی) خواهیم ماند تا احساس نکند که تنهاست، تهیه کردند.

می گویند: شهید علی حاجبی خیلی با شور و حال مخصوص این عهد نامه را نوشت و امضاء کرد جمع حاضر نیز امضا کردند و فرستادند برای فرمانده لشکر و آنطور که گفته شده واقعا موثر بود.

ˈ سردار حاج قاسم سلیمانیˈ نیز در تعدادی از سخنرانی هاو صحبت هایش از این عهد نامه نام برده است.

نقل شده که سردار حاجبی علاقه زیادی به خدمت داشت و از کارخسته نمی شد و هر ماموریتی که به او محول می شد با کمال میل می پذیرفت و همین باعث شده بود تا در یک زمان ( بنا به توصیه و پیشنهاد فرماندهی لشکر)؛ دو سمت شامل مسئولیت مخابرات لشکر و جانشینی ستاد لشکر41 ثارالله را بپذیرد.

گفته شده از کم کاری ها و افرادی که نسبت به جنگ نق می زدند خیلی بدش می آمد،همیشه توصیه می کرد از کار جنگ نهراسید و به خودتان نیز نگویید که از کار جنگ خسته شده ایم.

یکی از هم رزمان شهید این خاطره را تعریف کرد: آمد یک صندوق گذاشت و گفت : کسانیکه حاضر هستند دیگر مرخصی نروند بیایند زیرا بلافاصله احتمال داره عملیات انجام بدهیم.

می گفتند امام(ره) همچین دستوری داده که بعد از هر عملیاتی بلافاصله آماده بشویم برای عملیات بعدی، حالا بلافاصله شاید از نظر نظامی دو تا سه ماهی به طول می انجامید ولی ما احساس می کردیم یک هفته ی دیگر عملیات آغاز می شود، من گفتم کی حاضر است فوری برای عملیات آماده شود.

هم رزم شهید ادامه داد: نمی دانم آن صندوق باز شد یا خیر؟، اسمها خوانده شد یا نه؟ اما تا آنجا که به یاد دارم اکثر بچه های مخابرات لشکر(41ثارالله) آمدند اسمهایشان را ریختند توی صندوق که مرخصی نمی رویم و می خواهیم آماده عملیات باشیم.

غلام رنجبر خاطر نشان ساخت: شهید حاجبی با این حرکت، روحیه ی شهادت طللبی ، روحیه ی ایثار و روحیه ی معنوی در بچه ها(رزمندگان) به وجود آورده بود.

سردارسرافرازی که فقط یک بار اعزام شد؛ آن هم از سال 1360 خورشیدی ، که تا زمان شهادتش یعنی تیرماه سال 1365 ادامه داشت. مدت 5 سال به طور مداوم در جبهه های حق علیه باطل مشغول خدمت به اسلام بود و دلیرانه در تمام عملیاتها در خط مقدم جبهه پیروزمندانه انجام وظیفه می کرد.

ˈاین درحالی است که: علی حاجبی در سال1359 وارد جبهه های جنگ حق علیه باطل می شود. در ابتدا چون سازمان سپاه آنچنان شکل نگرفته بود، در جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت می کند و پس از شهادت دکتر چمران وبا شکل گیری گردانها و تیپهای سپاه و بسیج ، علی به عنوان نیروی زرهی وارد تشکیلات ثارالله می شود.ˈ

مطالب زیادی از دوستان و هم رزمان شهید در زمینه خصوصیات شخصیتی و مدیریتی اش بیان شده طوریکه نقل کرده اند: در موقع عملیاتها آنقدر غرق در کار بود که گاهی می دیدیم ضعف کرده و گوشه ای افتاده؛ بعد از بررسی متوجه می شدیم در مدت دو روز یا بیشتر فراموش کرده غذا بخورد زیرا تمام دغدغه اش پیشرفت کار در جنگ بود.

درحالیکه طی پنج سال حضورش در جبهه های جنگ تحمیلی همه مسئولین و فرماندهان ارشد، لطف و عنایت خاصی نسبت به حاج علی حاجبی داشتند، هیچگاه حب دنیا و مسائل مادی نتوانست او را جلب و جذب کند و او از تمام این مسائل مبرا و پاک بود.

همه همرزمانش می گویند حاج علی در تمام مأموریتهای محوله موفق بود و همه از او رضایت کامل داشتند و به همین سبب بود که چندین مسئولیت هم زمان به این شهید بزرگوار داده بودند.

چند سال مسئولیت مخابرات لشکر و همچنین مسئولیت یگان دریائی را برعهده داشت درحالیکه با حکم فرماندهی عهده دار قاتم مقام ستاد لشکر 41ثارالله را نیز بر دوش می کشید.

به حق علی خوب انجام وظیفه کرد و خداوند عالم نیز در پاسخ به نجواهای شبانه و دل نوشته هایش دهم تیرماه سال 65 خورشیدی در عملیات پیروزمندانه کربلای یک در قلاویزان که منجر به آزادسازی شهر مهران و درنتیجه شادی قلب امام امت شد( مهران آزاد شد قلب امام شاد شد)، او را به آنچه می خواست رساند.

جبهه برای وی بسان مادری عزیز بود در سن بیست دو سالگی در حالیکه دل در گرو جبهه داشت تن به ازدواج داد و حاصل بیست ماه زندگی پر بار مشترک وی دو فرزند دختر است که در زمان شهادت دختر بزرگ او کمتر از یکسال سن داشت و دختر دومش هنوز بدنیا نیامده بود .

حاج علی روح مردمی اخلاقی نیکو و با همه رفتار صمیمی داشت بدنیا و مافیها دل نبسته و همه اعمالش در جهت رضایت خداوند بود زمانی که تن به ازدواج داد اگر چه می دانست با دلبستگی بیش از حد خود سرانجام شهید خواهد شد گفت این عمل برای رضایت خداوند است و عروسی واقعی من زمانی است که شهید شوم.

و سرانجام در سال 65 در عملیات کربلای 1 (ازاد سازی مهران ) تحت عنوان فرماندهی محور شرکت نمود جنگی سرنوشت ساز در پی بود و امام فرموده بود با آزادی مهران قلب من آرام میشود و همه عاشقانه خمینی می خواستند که این پیام آرامش بخش را به امام بدهند و حاج علی حاجبی نیز در این روز صبح عملیات غسل شهادت کرده برای دومین بار (یک بار هم مراسم عقد و ازدواج) لباس زیبای سبز سپاه را بر تن پوشیده و در حالیکه پیشانی بند لبیک یا خمینی بر پیشانی داشت وارد عملیات شد ابتدا از ناحیه پا زخمی گردید.

وقتی خواستند او را به بیمارستان منتقل نمایند مانع شد و گفت دیگر به آخر خط رسیدم پایش را باند پیچی کرد و در حالیکه مجروح بود خود را به خط عملیات زد و پس از چهار ساعت نبرد بی امان با بعثی ها به شهادت رسید و سرانجام عروس زیبای شهادت را در آغوش گرفت .

سردار سرافراز لشکر 41 ثارالله یک روز مانده به عملیات کربلای یک در منطقه عملیاتی مهران (یعنی هشتم تیرماه سال 65خورشیدی) آخرین آرزویش را اینطور به صفحه سفید دفتری که از او باقی مانده به یادگار گذاشت: خرم آن روز که از این منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم .

امروز که جز شور جوانی بسرم نیست خطم تو نگهدار که فردا اثرم نیست .

علی حاجبی. مورخه 8/4/65 سرزمین مهران یک روز مانده به عملیات .

همسر شهید با نقل خاطره ای ابراز داشت: روزی سردار حاجبی برای اینکه بخواهد من را آزمایش کند گفت، ما پنج سال رفتیم حالا بقیه بروند. در جوابش گفتم :هر کس رادر گور خود می خوابانند و باید جواب خدا را بدهند. گفتم چهارسال روی شما کار کردند تا یک نیروی کارامد وفرماندهی بشوی که کمک کنی و اگر نروید خیانت به اسلام است.

وی ادامه داد: شهید حاجبی به من گفت فقط می خواستم شما را امتحان کنم زیرا من در مورد رفتنم به جبهه صحبت کسی را گوش نمی کنم.

شهید با شهادت الگو می شود و جامعه را برای خونخواهی خویش، فراخوان می کند؛ همراهی با شهدا، لبیک گفتن به ولایتی است که شهدا در خیمه گاه کربلایی آن، از جان مایه گذاشته اند.

ادعای همراهی با شهدا ناکافی است و شرط آن، زندگی شجاعانه ای است که دنیا خواهی در آن راهی ندارد؛ سابقه همراهی با چنین سرداران شهیدی ؛ کفایت نمی کند زیرا اعتبار این سابقه، منوط به استمرار آن در شرایط حال است.

با اعتبارآنان بازی که نه، بلکه زندگی باید کرد.

استان هرمزگان بیش از یک هزارو 200شهید تقدیم کرده که شماری در دوران پیروزی انقلاب بدست منافقین ، بسیاری در هشت سال دفاع مقدس و همچنین سقوط هواپیمای مسافری بری ایرباس توسط ناو وینسنس آمریکا در خلیج فارس ، شهدای مکه و درگیری مستقیم با آمریکا در خلیج فارس و مبارزه با اشرارو قاچاقچیان مواد مخدر وکالای قاچاق به شهادت رسیدند.ک/4

512/668

انتهای پیام /*

: ارتباط با سردبير
mail32 newsroom@irna.ir

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا