گوناگون

تصویر «زرشناس» از غرب و آزادی تصویری کج و معوج است!/ گاهی ایدئولوژی زیر نقاب حکمت و فلسفه پنهان می‌شود

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی در مراسم رونمايي و نقد كتاب «درباره آزادي» اثر شهريار زرشناس که عصر روز گذشته 20 خردادماه در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد، با بیان اینکه متاسفانه در کشور ما همه چیز از جمله نقد کتاب صوری است سخن خود را آغاز کرد و گفت: در ابتدا می‌خواستم درباره تفکر و ناتفکر سخن بگویم که مجالی نیست. اما اکنون این سؤال مطرح می‌شود که آیا آنچه که در آثار شهریار زرشناس می‌بینیم از سنخ تفکر است یا نیست؟

وی با اشاره به اینکه نوشته کوچک و موجز زرشناس از چند جهت قابل تامل است، اظهار کرد: نوشته‌های ایشان متاثر از فردید و مددپور است هر چند بر ما واجب است که حافظ سرمایه‌های خودمان باشیم اما با فردید در این کشور هیچ اتفاقی نمی‌افتد. تفکر پدیدارشناسانه کربن و نقادان آن با فردید شکل تئولوژی و ایدئولوژی پیدا می‌کنند.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه در اندیشه‌های فردید صبغه‌های ایدئولوژیک و تئولوژیک جای پدیدارشناسی را می‌گیرند، گفت: در زرشناس این غفلت بیشتر می‌شود. این اندیشه‌های تئولوژیک و ایدئولوژیک خود به یک نظام ایدئولوژیک تبدیل شده و یک موضع سیاسی است. همچنین یک نوع یهودی اندیشی! یعنی یک نوع نژادپرستی و قوم پرستی است. سخن من این نیست که بین آزادی لیبرالی و اندیشه اسلامی و ایرانی تمایز قائل نیستم بلکه این تمایزها باید به صورت تفکری و بر پایه پدیدارشناسی باشد و نه ایدئولوژی.

این استاد فلسفه با بیان این‌که در جامعه ما تناقضات بسیاری دیده می‌شود، افزود: گاهی ایدئولوژی زیر نقاب حکمت و فلسفه پنهان شده و یکی از رسالتهای اهل تفکر  این است که میراث جامعه تبدیل به ایدئولوژی و تئولوژی نشود و این گونه مواجهه ایدئولوژیک با غرب و مسائل دیگر پاشنه آشیل جامعه ماست. چیزی که راه من را جدا می‌کند این است که آزادی یکی از مهمترین مقومات عالم کنونی است و اگر عقیده‌ای، ایده‌ای، فکری و … نتواند نسبت خودشان را با این مقوم(آزادی) مشخص کند محکوم به شکست است.

وی با اشاره به این‌که امروز جوانان ما به سنت تاریخی خود پشت کردند و ما هنوز نتوانستیم زبان دیالوگی با دیگران داشته باشیم گفت: تئولوژی مجموعه‌ای از گزاره‌ها و جملاتی است که به منزله حقیقت تصور می‌شود و دغدغه حفظ سیستم دارد در صورتی که متفکر تنها و تنها به پدیدار وفادار است.

عبدالکریمی در بخش دیگری از سخنانش گفت: حقیقت این است که هر مفهوم در گرو مفهوم دیگری و مفهوم دیگر نیز در گرو یک مفهوم دیگر معنا پیدا می‌کند و این موضوع یک دلیل هرمنتیکی دارد. فهمم را از ایدئولوژی گفتم. ایدئولوگ دغدغه عمل دارد در صورتی که تفکر و متفکر این گونه نیست. آنچه که محل حمله من است ایدئولوژیک اندیشه است؛ به این معنی که شما یک موضعی داشته باشید و بخواهید تمام جهان را به آن متقاعد کنید.

وی در ادامه برخی از ویژگی‌های ایدئولوژی را برشمرد و گفت: یکی از ویژگی‌های ایدئولوژی ساده کردن و تقلیل پدیدارهاست در صورتی که هیچ مفهومی وجود ندارد که بتواند پدیدارها را تبیین کند. آیا تمام تاریخ غرب یعنی مخالفت با خدا و تایید نفس اماره؟ آیا این همه قصه است؟ اگر تصور کنیم تاریخ غرب یعنی فراموشی خدا اگوستین را باید چه کار کرد؟

وی در بخش دیگری از سخنانش مدرنیته را بخشی از تاریخ بشر عنوان کرد و گفت: متفکر خودش را به اندازه جهان بزرگ می‌کند و نامتفکر خودش را به ایدئولوژی تقلیل می‌دهد. در تفکر مدرن انسان نوعی حیوان است که تفاوت‌اش با حیوانات کیفی است. هگل هم می‌گوید تفاوت انسان با حیوان یک تفاوت کیفی است. این گرایش ایدئولوژیک است که ما یک پدیدار بزرگ بشری را این گونه ساده انگاریم. علم جدید را شوخی گرفتید! آیا این با لذت بخشی یکی است. آیا آزادی لیبرالی در نهایت آزادی برای سرمایه‌داری است؟ من هم می‌پذیرم بین آن دو رابطه است اما با یکدیگر برابر نیستند.

وی گفت: اگر تمام غرب بد است چرا همه جوانان ما جلوی سفارت‌ها صف می‌کشند. خطایی که دوستان ما می کنند مسئله را ساده می‌کنند در حالی که مسئله پیچیده تر آن است.

وی با اشاره به بخش دیگری از کتاب «درباره آزادی» گفت: در کتاب آمده است که کل لیبرالیسم هدفش مبارزه با دین بوده و آیا این طور است؟ لوتر با شعار دین کشته شد. فردیت با پروتستانیسم شکل گرفت و انسان عصر روشنگری حق نداشت به کلیسا طغیان کند. روشنفکر ما درست است که در مشروطه چشم به غرب دوخت اما این اندیشه غلط بود. متفکر دغدغه این را دارد که نکند مقداری از پدیده‌ها را از دست بدهد.

این استاد فلسفه اضافه کرد: اگر کسی بگوید اسلام دین شمشیر است چه حالی به شما دست می‌دهد؟ عقل مدرن سنت تاریخی ما را نمی‌شناسد و تصویر انسان مدرن یک تصویر کج و معوج از سنت تاریخی ماست. تصویر زرشناس هم از غرب و آزادی یک تصویر کج و معوج است.

وی با تاکید بر اینکه من از موضع حکمت با ایدئولوژی مخالفت می‌کنم، گفت: تمام دعوا این است که یک پرسش نانوشته باقی مانده و آن است که دائما می‌‌گویند دین! دین چیست؟ یک پرسش را کانت در غرب مطرح کرد و محور تمام فلسفه غرب شد و گفت آیا اساساً چیزی به نام فلسفه می‌تواند وجود داشته باشد؟ این تجلی امکان پذیر است؟ معنای این متن مقدس چیست؟ اگر این سوالات را جدی بگیریم آن موقع شاید به جایی برسیم و تا زمانی که این‌ سؤالات پاسخ داد نشود در سطح عمل می‌کنیم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا