Mihanpostاجتماعیپژوهشی

راهکارهایی برای کنترل افکار منفی مربوط به شغل های پر استرس ؟

داستان فراز و نشیب موفقیت و شکست افراد موفق را همه ی آن هایی که در پی موفقیتند داستانی غریب و باور نکردنی نیست، که در این میان  کارآفرینی و مثبت نگری دائمی، هر دو دشواری های خاص خود را دارند. راه اندازی یک کسب و کار آسان نیست. ثابت شده است نحوه ی صحبت کردن شما با خودتان روی چارچوب ذهنی تان و در نتیجه نتایجی که در دنیای واقعی می گیرید تأثیر می گذارد. با میهن پست همراه شوید.

افسردگی کاری

مکالمه ی درونی منفی به صورت مداوم، به ویژه با محوریت طرح کسب و کار، کارآفرینی و مسائلی از این دست می تواند یک ایده ی فوق العاده را، حتی پیش از آنکه قدم از قدم برداشته باشید، به شکستی تمام عیار تبدیل کند.
معنای این حرف این نیست که چشم انداز خود را روی در و دیوار بنویسید و هر روز صبح رو به آینه خودتان را تأیید کنید (گرچه ایرادی هم ندارد). اما کارآفرینانی که در بحبوحه ی راه اندازی کسب و کار خود هستند بهتر است آگاهانه گفتگوی درونی خود را متوقف و آن را با چیز مفید تری جایگزین کنند.
شما هنگام راه اندازی یک کسب و کار جدید به اندازه ی کافی با چالش ها و مشکلات مختلف مواجه خواهید شد. آنچه در این دوران به آن نیاز دارید، مشوق و حامی به هر تعداد ممکن است که اولین نفر آنها باید خودتان باشید.

به عبارتی دیگر همه ما ممکن است در گذشته و در خصوص کسب و کارمان اشتباهاتی کرده باشیم که باعث نگرانی و تنش ما در زمان حال باشد و این موضوع می تواند در آینده به نتایج منفی منجر شود. ما احتمالاً بیش از اندازه به تجزیه و تحلیل تجارب معمولی و تعاملاتمان می پردازیم و این در حالی است که بسیاری از مشغولیات ذهنی ما، حتی وجود خارجی هم ندارند. بسیاری از مواقع به محض این که اتفاق بدی در محیط کاری رخ می دهد، ما آن را با اتفاقات بد گذشته پیوند می دهیم و شروع به احساس ناراحتی و غم می کنیم و شاید همین حالا در مورد بسیاری از مشکلات که احتمال می دهیم به نتایج منفی برسد، به خود سخت بگیریم و مضطرب باشیم.

موفقیت در شغل و کار

بنابراین برخی از معمول ترین نمونه های گفتگوی درونی منفی نگرانه را در ادامه می توانید از نظر بگذرانید و ببینید چرا شما را از رسیدن به موفقیت باز می دارند، برای درک بهتر این موضوع با میهن پست همراه باشید:

فکر کردن به این که ما رهبر و مدیر خوبی نیستم: هیچ کس رهبر به دنیا نمی آید، اما هر کسی ویژگی هایی دارد که با تقویت آنها می تواند به رهبر قابلی تبدیل شود. به یاد داشته باشید که رهبری خوب انواع مختلفی دارد، لازم نیست برای رسیدن به موفقیت از سبک مدیریتی خاصی تقلید کنید.
البته کارآفرینان موفق زیادی هستند که رهبران خوبی نیستند. به همین دلیل است که برای انجام امور رهبری، مدیر عامل استخدام می کنند. بنابراین کارآفرینان، دریایی از مهارت ها و فنون مختلف با عمق نه چندان زیاد هستند و این به نوعی لازمه ی کار آنهاست.
اما اگر حس می کنید در این زمینه به جایی نمی رسید، روی نقاط ضعف خود کار کنید. در عین حال می توانید برای پر کردن شکاف های موجود، استفاده از یک رهبر قدرتمند تر را نیز مد نظر داشته باشید.

من در این کار شکست می خورم: قطعاً با این گفتگوی درونی احتمال شکست خوردن شما بیشتر خواهد بود. به علاوه، ارقام و آمار موجود نیز نشان می دهند شکست شما در واقعیت دور از ذهن نیست.
اتفاقاً اکثریت قریب به اتفاق استارتاپ ها با شکست مواجه می شوند. اینکه شما به چالش های پیش روی خود چه دیدی داشته باشید و چگونه به جنگ آنها بروید مهم ترین عامل تعیین کننده ی شکست یا پیروزی شما خواهد بود.
شما به عنوان یک کارآفرین بالقوه که از نرخ شکست استارتاپ ها آگاهی دارد، تنها دو گزینه پیش روی خود دارید: به این فکر کنید که شکست می خورید، یا اینکه خود را یک استثنا بدانید.
دومین گزینه انتخاب بسیار سالم تری است. با این حال، شکست درس های ارزشمندی در اختیار شما قرار می دهد که احتمال موفقیت در تلاش بعدی تان را بسیار بالا خواهد برد.

راهکار گریز از شکست

به کلی فروشندگی را بلد نیستم : اگر واقعاً فروشنده ی خوبی نیستید، می توانید به آن تبدیل شوید. فروشنده ی مادرزاد بودن اتفاق بسیار نادری است، اما هر کسی می تواند مهارت های لازم برای این کار را فرا بگیرد.
شما می توانید به انحاء مختلف به تقویت مهارت های فروش خود بپردازید، اما از یاد نبرید که هدف نهایی شما تبدیل شدن به فروشنده ای که به صورت حرفه ای با تک تک مشتریان روبرو می شود نیست. شما در حال حاضر باید بتوانید خودتان، کسب و کارتان و محصولات یا خدماتی که ارائه می دهید را به سرمایه گذاران و مشتریان اولیه عرضه کنید.
چشم انداز شما در این مسیر انتهای مشخصی دارد، چرا که در حالت ایده آل باید در نهایت یک تیم فروش استخدام کنید. به یاد داشته باشید؛ فقط فروشنده ها نیستند که می توانند بفروشند.

من نمی توانم کارآفرین باشم: کارآفرینی هیچ مدرک، جواز یا پروانه ی خاصی ندارد و داستان آن با اینکه بگویید «من یک پزشک واقعی نیستم» متفاوت است.
واقعیت این است که حتی خود تعریف کارآفرین نیز محل بحث است. هیچ مجموعه معیار خاصی وجود ندارد که بهره مندی یا عدم بهره مندی شما از آنها، کارآفرین بودن یا نبودن شما را تعیین کند.
تا وقتی کارآفرین واقعی را برای خود تعریف نکرده باشید نمی توانید از خودتان بپرسید آیا واقعاً کارآفرین هستید یا نه؛ به واقع اصلاً اهمیتی هم ندارد.
اگر قصد دارید کسب و کاری راه بیندازید، در مسیر کارآفرینی قرار دارید. کافی است از پوسته ی خود خارج، و تبدیل به همان رهبری شوید که همیشه آرزویش را داشته اید.

من در حد و انداره این کار بزرگ نیستم: اگر فکر می کنید شما ارزشش را ندارید، پس چه کسی دارد؟ بسیاری از کارآفرینان خودشان را باور ندارند و ارزش خود را پایین می آورند که این، مسیر را برای شکست آنها هموار می کند. به جای تمرکز روی ارزش، روی تقویت انگیزه ی کسب و کاری تان کار کنید.
مبارزه با نگرش های منفی نگرانه ای مثل این ها در روز های اولیه ی راه اندازی کسب و کار حیاتی است. به علاوه، مفهوم «ارزش» خیلی فردی است و لزوماً به یک نوع شخصیت خاص وابسته نیست. در این برهه خیلی چیز های دیگر هست که باید رویشان متمرکز باشید.
شما در مسیر کارآفرینی با گفتگوهای منفی گرایانه ی زیادی روبرو خواهید شد، به این ترتیب چرا باید خودتان را هم به ورطه ی منفی باف ها اضافه کنید؟ همیشه از هر حمایتی استقبال کنید، به ویژه از سوی خودتان.

بنابراین اگر می خواهید یک زندگی شاد، آرام و همراه با توجه و تمرکز بر شغل خود ایجاد کنید؟ باید شما تمامی ابزار مناسب برای ساخت واقعیت ذهنی و حضور در افکارتان را دارید. اگر به تفکر بیش از حد ادامه دهید، آنگاه با استفاده از همین ابزار، شما می توانید یک زندگی سرشار از نگرانی و اضطراب برای خود بوجود آورید. انتخاب با شماست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا