هوش هیجانی ؟ بله شاید تا به حال در رسانه و شبکه های اجتماعی این نام به گوشتان خورد باشد و یا این که در مورد آن مقالات خوانده و یا ویدیوها و یا پادکست هایی در خصوص دیده و شنیده اید ؟ بنابراین امروز در میهن پست میخواهیم در خصوص هوش هیجانی موضوعاتی علمی را منتشر کنیم.
هوش هیجانی EI اسم های مختلفی دارد که هوش احساسی یا هوش عاطفی هم نامیده می شود . که در تعاریف مختلف شاید هوش هیجانی یا هوش عاطفی یا مفهوم جدیدی به نظر بیاید، اما واقعیت این است که همین مفهوم، با نامهای متفاوت، بیش از یک قرن دغدغهی روانشناسان بوده است.
تاریخچه هوش هیجانی
آنچه که از قدیم الایام همیشه در مورد آن بحث و گفتگو شده است و همه ی صاحب نظران سعی در کشف آن داشتند و همیشه در صدد کشف اطلاعات از آن بوده اند مبحث هوش عادی و یا به اصطلاح علمی تر هوش بهر و یا ای کیو بوده است.
دانشمندان زیادی در مورد این مفهوم نظریه پردازی کرده اند و سعی کردند که این استعداد خارق العاده ذات انسان را خوب بشناسند و کشف کنند.
در طی سالیان متمادی برای این مفهوم تست و آزمون ساخته اند تا بتوانند میزان هوش افراد را اندازه بگیرند. اما کم لطفی است اگر بگوییم هیچ مطالعه ای در زمینه هوش هیجانی صورت نگرفته و یا این مفهوم در میان دانشمندان اهمیت یا جایگاهی نداشته بلکه بالعکس در این زمینه هم تلاش های قابل قبولی انجام گرفته است اما خوب شاید درصد کمی از مردم به این نوع هوش که الحق جایگاه ویژه ای هم در ارتباطات و تعاملات روزمره ما دارد توجه کرده باشند.
اگر خیلی به عقب تر برویم ردپای هوش هیجانی را با کلمات و اصطلاحات دیگر می توانیم در آثار ارسطو و افلاطون پیدا کنیم.
اما در تعریف کلی هوش هیجانی آمده است که هوش احساسی، هوش عاطفی یا هوش هیجانیEmotional intelligence شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود و دیگران است. به عبارت دیگر، شخصی که EI بالایی دارد، سه مؤلفهٔ هیجانها را بهطور موفقیتآمیزی با یکدیگر تلفیق میکند:
1- مولفهیشناختی
2- مولفهی فیزیولوژیکی
3- مولفهیرفتاری
متونن علم مدیریت بر این باورند که رهبران و مدیران، با هوش های هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای هدایتِ سازمانِ تحت کنترلشان دارند. یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفهشناسی بالایی هستند، اما فاقدِ هوش احساسی و اجتماعیاند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش احساسی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیفتری دارند.
پیتر سالووی و جان مایر:
هوش هیجانی توانایی کنترل احساسات خود و دیگران، تشخیص بین احساسات مختلف و برچسب گذاری مناسب آنها و استفاده از اطلاعات عاطفی است.
بنابراین تست هایی وجود دارد که می توانند به شما کمک کنند سطح هوش هیجانی خود را بسنجید. با این حال، برای آنکه متوجه شوید هوش هیجانی دقیقاً چیست، ویژگی ها و نشانه هایی هست که به گفته ی روانشناسان برخورداری از آن ها به معنای بالا بودن سطح هوش هیجانی است.
– برای کنترل هوش هیجانی از تغییر استقبال می کنید
نداشتن ترس از تغییر هم یکی از نشانه های هوش هیجانی است. چنین افرادی تصویر ذهنی ثابتی از خود دارند که در موقعیت های مختلف دستخوش تغییر نمی شود. آن ها چالش ها را جزء لایفک زندگی و فرصتی برای رشد می دانند.
البته انسان به طور غریزی در برابر تغییر مقاومت می کند، چرا که مغز تمایل دارد یک روند روتین را ادامه دهد، اما آن هایی که از هوش هیجانی برخوردارند می توانند به این غریزه غلبه کنند.
– برای کنترل هوش هیجانی می توانید نسبت به دیگران همدلی نشان دهید
هر چه ارتباط بیشتری با احساسات خود داشته باشید، بهتر می توانید دیگران را درک کنید. کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند می توانند حدس بزنند که شرایط و موقعیت های مختلف احتمالاً چگونه هستند. در نتیجه، به جای نادیده گرفتن احساسات دیگران، می توانند از آن ها حمایت کنند. یکی دیگر از نشانه های هوش هیجانی این است که برای شما مهم است که کارهایتان چه تأثیری بر دیگران می گذارد و همه ی تلاش خود را می کنید تا به کسی صدمه نزنید.
– برای کنترل هوش هیجانی مراقب حرف زدن تان هستید
این بدان معنی نیست که شما هیچ حرف بد یا ناسزایی به زبان نمی آورید. آن هایی که هوش هیجانی دارند یاد می گیرند که در انتخاب کلمات خود بسیار با دقت و هوشمندانه عمل کنند.
به گفته ی متخصصان، چنین افرادی هرگز به کسی نمی گویند «درکت می کنم». آن ها می دانند که هرگز نمی توانند به طور ۱۰۰ درصد متوجه شوند که آن شخص چه احساسی دارد. به جای آن دائماً دایره ی لغات و سبک گفتگوی خود را ارتقا می دهند تا مطمئن شوند منظورشان همانگونه که در نظر دارند منتقل خواهد شد.
گلمن:
توانایی شناسایی سه بخش در درون خود و دیگران است. یعنی؛ احسسات خود و دیگران، انگیزش خود و دیگران، مدیریت خود و دیگران.
– برای کنترل هوش هیجانی می توانید صبر کنید
مرور گذشته یکی از بهترین کارهایی است که افراد دارای هوش هیجانی در زندگی خود انجام می دهند. مثلاً به جای اینکه نگران و یا گیج شوند که آیا توانایی کافی برای شروع یک شغل جدید را دارند، صبر می کنند.
فرصت دادن به خود برای آرام شدن و تجزیه و تحلیل بهتر موقعیت، اقدام عاقلانه ای است که می تواند به شما امکان اجتناب از درگیری درونی را دهد. بعد از مدتی راحت تر می شود به یک تصمیم و نظر مشخص رسید.
– ازدواج موفقی دارید
کارشناسان می گویند ارتباط عاطفی و عوامل اقتصادی نقش مهمی در برخورداری از یک رابطه عاطفی رضایتبخش دارند. این موارد هر چه بهتر باشند، ازدواج موفق تر خواهد بود.
– برای کنترل هوش هیجانی در کار اغلب عملکرد بهتری نسبت به دیگران دارید
کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند در شغل خود نیز موفق ترند. این ویژگی هم برای مدیران ضروری است و هم برای کارکنان و اگر بتوانید ارتباط، مذاکره و رهبری موفقی داشته باشید، نتایجی همچون «مهندسی انسانی» خواهد داشت. آدم ها ترجیح می دهند با کسانی کار کنند که از آن ها خوش شان می آید و به آن ها اعتماد دارند. برخورداری از هوش هیجانی به برقراری روابط قابل اعتماد کمک می کند.
– برای کنترل هوش هیجانی افکار و احساسات تان را با قاطعیت بیان می کنید
قاطع بودن یک چیز است و پرخاشگری چیزی دیگر. اگر لازم به دفاع از خودتان باشد، این کار را بدون ابراز خشم یا نفرت، به شکلی محترمانه انجام می دهید. یکی از نشانه های برخورداری از هوش هیجانی این است که بتوانید احساسات منفی خود را کنترل کنید.
با این حال، این بدان معنا نیست که شما احساسات تان را پنهان می کنید. بلکه آن ها را ابراز می کنید اما به شکلی مناسب و مؤدبانه تا حرف تان بهتر شنیده شود.
نلسون و لاو:
توانایی و مهارت پیشرفته برای شناخت نقاط ضعف و قوت و ود دیگران، ایجا و تداوم روابط و واکنش سالم و اثربخش در جامعه است.
– مشکلی با نقد شدن ندارید
داشتن هوش هیجانی به این معنی است که نه تنها می توانید دیگران را مؤدبانه نقد کنید، بلکه تحمل نقد شدن را هم دارید. هدف از نقد، رشد و بهبود است. وقتی از هوش هیجانی برخوردار باشید می توانید دیگران را طوری نقد کنید که مفید و اثرگذار باشد و باعث دلخوری هم نشود. در عین حال، از نقد سازنده هم استقبال می کنید. شما قبول دارید که ممکن است برایتان مفید باشد و به کمک آن عملکرد بهتری پیدا کنید.
– دوست دارید پیشرفت کنید، نه اینکه بی عیب و نقص باشید
هیچکس کامل نیست و کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند این امر را به خوبی درک می کنند. شما خود و طبیعت تان را همانطور که هست می پذیرید. البته این بدان معنا نیست که از خودتان مراقبت نمی کنید یا تلاشی برای رشد و ارتقا ندارید؛ بلکه برعکس است.
شما پیشرفت کردن را دوست دارید، اما خوب می دانید که تلاش برای بی نقص بودن در همه حال، امر سالمی نیست. شما به جای شکنجه کردن خودتان، رشد پیوسته را انتخاب می کنید.
میان هوش هیجانی و احساس رضایت در زندگی مشترک ارتباط وجود دارد. برای مثال، وقتی شریک زندگی تان عصبانی می شود، شما می توانید خویشتن دار باشید و به او همدلی نشان دهید، بنابراین دعوا بهتر حل می شود. کسانی که نمی توانند احساسات خود را مدیریت کنند، درگیری درونی بیشتری دارند.