گوناگون

از حسرت فوتبالي تا شادي واليبالي

سيد علي محقق در سرمقاله ابتکار نوشت:

احتمالا همه 76 ميليون جمعيت ايران حوالي ساعت 20.30 چهارشنبه گذشته پاي تلويزيون هاي خود ميخکوب يک بازي حساس در برزيل شده بودند. آنها در آرزوي چند گل زده و يک بُرد خوب و يک صعود تاريخي و طبيعتا مهياي يک شادي ملي گسترده و ريختن به خيابان ها بودند. اما هر چه از زمان بازي مي گذشت اميدواري کمرنگ و با هريک از سه گلي که وارد دروازه عليرضا حقيقي دروازه بان خوب تيم کشورمان مي شد اين جمعيت ميليوني غمگين و غمگين تر از قبل مي شدند.

 به فاصله چهار روز پس از باخت تيم ملي فوتبال به بوسني و جاماندن از صعود به مرحله بعد جام جهاني، واليباليست هايمان در ليگ جهاني تيم پرقدرت لهستان قهرمان همين يکي دو سال پيش جهان را شکست دادند و به مرحله بعد صعود کردند. آنها پيش از اين هم همزمان با مسابقات جام جهاني فوتبال، تيم هاي واليبال ايتاليا و برزيل را که مثل لهستان کلکسيوني از قهرماني هاي جهاني را با خود داشته اند در تهران و برزيل شکست دادند تا به فاصله دو بازي مانده به پايان اين مرحله صعود خود را به مرحله نهايي مسجل کنند.

 اين صعود براي تاريخ ورزش ايران تاريخي بود. انتظار مي رفت که پيروزي و صعود تاريخي واليباليست‌ها، خلا شکست و بازماندن فوتباليست‌ها از ادامه مسابقات جام جهاني را براي 76 ميليون ايراني مغموم، جبران کند. اما چنين نشد و پس از اين برد، کسي در تهران و ديگر شهرهاي کشور پرچم سه رنگ کشور را بر نداشت و به خيابان نيامد. حتي ايرانيان ساکن فضاي مجازي و شبکه هاي اجتماعي هم در مقايسه با فوتبال آنچنان که بايد از اين پيروزي و صعود به وجد نيامدند. آنقدر که مردم از باخت فوتبالي کشورمان به بوسني غمگين شدند، از برد جوان‌هاي واليباليست کشورمان مقابل لهستان خوشحال نشدند و اين صعود آنچنان که بايد جاي آن وداع را نگرفت.

حتي هنوز هم براي تماشاگر متعصب ايراني باخت آبرومندانه فوتبالي مقابل آرژانتين انگار که حماسي تر از پيروزي هاي شيرين و غيرتمندانه پسران بالابلند کشورمان مقابل غول هاي واليبال جهان است. ده روز پيش تر از اين وقتي بچه هاي تيم ملي فوتبال ايران 91 دقيقه دربرابر ياران ليونل مسي درخشيدند و از شانس بد در واپسين دقايق وقت اضافه مقهور جادوگري شماره 10 آرژانتين شدند باز هم چيزي جلودار برخي از هموطنانمان نشد که به خيابان بيايند و شادي کنند. احتمالا شادي خياباني آن شب ايراني‌ها عنوان تنها شادي پس از باخت هواداران يک تيم در تاريخ ورزش جهان را از آن خود کرده باشد.

فقط در متن و حاشيه مستطيل سبز مي تواند چنين اتفاقي بيفتد. هيچ چيز نمي تواند جايگزين شادي ها و غم هاي پس از بازي هاي خوب و يا بردها و باخت هاي آن باشد و اين از اسرار فوتبال است.

فوتبال ملي و باشگاهي در ايران در همه پنج دهه گذشته هرچقدر که به لحاظ کميت بودجه و دريافت ها وعدد و رقم هاي ريالي سيري صعودي داشته به لحاظ کيفيت و موفقيت‌ها ملي و باشگاهي کم و بيش در يک سطح ثابت درجا زده است. هر ازگاهي موفقيت در سطح آسيا و هر سه چهار دوره يک بار حضور در جام جهاني و کسب نتايج متوسط در مرحله گروهي و پس از آن حذف و بازگشت به کشور همه عايدي فوتبال ما در طول همه سالهاي گذشته و حال است. واليبال اما مسيري ديگر را پيموده است.

زماني نه چندان دور نهايت موفقيت واليبال ملي و باشگاهي در ايران پيروزي برابر پاکستان و هندوستان بود. اما سطح و کيفيت بازي توپ و تور در ايران برعکس توپ و دروازه به مرور سيري تصاعدي يافت. دهه هشتاد رقيب قدرتمند کره جنوبي، ژاپن و چين شديم و اکنون در نيمه اول از دهه نود رقيب جدي غول هاي جهان هستيم. اما اين باعث نشده است که دريافت هاي ريالي و هواداري شهروندي از واليبال مانند فوتبال در کشور رشد کند. اين همه اما باعث نشده است که واليبال يا کشتي براي جوان ايراني جاي فوتبال را بگيرد و اين از اسرار فوتبال است.

در سه چهار روز گذشته و در حدفاصل بازماندن فوتبال ملي از صعود و بازگشت تيم به کشور تا پيروزي هاي دوگانه واليبال مقابل لهستان همچنان بحث غالب اخبار، تحليل ها، نظرات و کامنت ها در فضاي مجازي و سايت هاي خبري نه پيروزي واليباليست‌ها که شکست فوتباليست‌ها بوده است. جالب تر اين که در اکثر سايت هاي خبري پر بيننده، زير خبر مربوط به صعود تيم واليبال هم 90 درصد از کامنت ها نه به اين پيروزي که به فوتبال و ارائه نظر و تحليل درباره بازي‌هاي ايران در جام جهاني اختصاص داشت. و اين باز هم از اسرار فوتبال و مستطيل سبز است.

چه بخواهيم و چه نخواهيم امروزه در جهان و در ايران فوتبال يکي از معدود دکان هاي دو نبش و شايد چند نبش دنياي ورزش است. فوتبال باشگاهي در جهان سالهاست که ديگر فقط يک ورزش نيست و به ملغمه اي از صنعت، هنر، تجارت، فرهنگ و البته ورزش بدل شده است. وقتي بحث فوتبال ملي هم وسط بيايد باز هم موضوع پيچيده تر و حساس تر مي شود و آيتم هاي ديگري هم به آن چندگانه گفته شده اضافه مي شود. هماوردي بين المللي کشورها در قالب مسابقات فوتبال به مدد رسانه، تبليغ، سرمايه گذاري و ديگر حساب و کتاب هاي دورانديشانه براي بهره برداري تجاري و گردش مالي هنگفت براي کشورهاي برگزار کننده و فيفا بزرگترين فرصت است.

 علاوه بر اين هر نوع درخشش تيمي يا فردي در مسابقات جهاني ملي براي بازيکن، مربي و يا باشگاه صاحب بازيکن ارزش افزوده توليد مي کند و از اين رو فوتبال ملي و باشگاهي در کنار ساير مشخصه هاي خود يک فرآيند مبتني بر توليد به حساب مي آيد. از سوي ديگر از زمان پايان جنگ جهاني دوم به اين سو و به ويژه در کشورهاي توسعه يافته که معمولا مردمان اين جوامع از جنگ و تکرار روزگار شوم جنگ هاي اول و دوم جهاني فراري هستند، فوتبال ملي و مسابقات جام جهاني براي کشورها به عرصه اي براي هماوردي و جنگ در دوران صلح بدل شده است.

از اين روست که در کنار همه آنچه که گفته شد در دوران جديد کشورداري و زيست جوامع، فوتبال ملي و مسابقات جهاني به کمک قواعد تجارت و صنعت به صورت زير پوستي براي هر کشور و دولتي فرصتي است براي هويت بخشي ملي به شهروندان کشور و انسجام بخشي ملت حول گردش پول و چرخش توپ و جنگيدن در آن مستطيل سبز.

واليبال اما همچنان فقط واليبال است و البته کمي تا قسمتي هنر و انگار تا صنعت شدن و توانمندي براي رقابت با فوتبال در جهت هويت بخشي ملي راهي دراز در پيش دارد. از اين روست که شهروند ايراني هم مانند ساير شهروندان کشورهاي جهان همچنان حتي حسرت شکست‌هاي فوتبالي را به شادي پيروزي‌هاي واليبالي ترجيح مي دهد…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا