حتما شما هم تا به حال در خصوص تجربه مرگ در رسانه ها و یا شبکه های اجتماعی چیزهایی شنیده و یا این که شاید کسی رو بشناسید که لحظه مرگ را تجربه کرده باشد.
با این حال ظاهر افراد هنگام مرگ مانند ظاهر آن ها هنگام خواب است؛ اما ممکن است درد شدید در ساعتهای منتهی به مرگ و دسترسی به امکانات درمانی، ظاهری متفاوت و حتی نورانی را رقم بزند. آیا ممکن است لحظات پایانی زندگی لذت بخش باشند؟ آیا فرایند مرگ منجر به آزادسازی مقادیر زیادی اندورفین میشود که نبود مسکنها را جبران میکنند ؟
نکته ی جالبی درباره ی مرگ در شعر دیلن توماس، شاعر معاصر بریتانیایی، نهفته است:
و تو ، ای پدر! آنجا بر فراز آن ارتفاع اندوهناک…
التماست میکنم مرا با اشکهای غضبناک خود نفرین کن، تقدیس کن…
نرو مطیعانه در آن خواب خوش؛
بخروش، بخروش بر مرگ نور…
قبل از ورود به بحث تجربه مرگ باید گفت که اغلب به نظر میرسد، زندگی تا لحظه ی آخر با مرگ میجنگد؛ اما آیا ممکن است با آن کنار بیاید؟ طبق پژوهشها، فرایند مرگ از دو هفته قبل آغاز میشود. در این دوره، بهنظر میرسد شخص بهبود یافته و حال او بهتر شده است. سپس بهتدریج در راه رفتن دچار مشکل میشود یا خواب آلوده تر میشود. در چنین شرایطی، بازههای بیداری شخص کوتاهتر و کوتاهتر میشوند. در آخرین روزهای زندگی، توانایی قورت دادن قرص یا غذا و نوشیدنی کاهش پیدا میکند.
در همین دوره است که فرد دچار «مرگ فعال» میشود و معمولا این تصور به وجود میآید که دو تا سه روز زنده خواهد ماند. گاهی این فرایند در بعضی اشخاص، فقط یک روز به طول میانجامد؛ و گاهی بعضی اشخاص تقریبا یک هفته در مرز مرگ و زندگی قرار میگیرند. چنین شرایطی برای خانوادهها بسیار سخت و استرسزا است؛ بنابراین افراد در هنگام مرگ، تجربیات متفاوتی دارند که قابل پیشبینی نیستند.
تجربه مرگ و بخصوص رمزگشایی لحظهی مرگ کار بسیار دشواری است؛ اما طبق یکی از پژوهشها، با نزدیکتر شدن فرد به مرگ، مواد شیمیایی استرس در بدن او افزایش پیدا میکنند. برای مثال در افراد مبتلا به سرطان یا افراد دیگر، شاخصهای گرمازا افزایش پیدا میکنند. تمام این مواد هنگام مبارزهی بدن با عفونت آزاد میشوند.
براساس فرضیه ای دیگر، احتمال آزادسازی اندورفین در لحظهی مرگ وجود دارد. این فرضیه هنوز به پژوهشهای بیشتری نیاز دارد و ثابت نشده است. طبق پژوهشی در سال 2011 ، در برخی افراد مقادیری سروتونین در لحظهی مرگ آزاد میشود. سروتونین ماده ی شیمیایی شادی آور در مغز است. طبق پژوهشها مقدار این ماده در مغز شش موش در لحظهی مرگ سه برابر شده است. البته نمیتوان با قطعیت گفت اتفاق مشابهی برای مغز انسان رخ میدهد.
فرضیه ی ترشح اندورفین و سروتونین در هنگام مرگ، فرضیهی جالبی است و خوشبختانه فناوری لازم برای بررسی آن هم در دسترس است. با این حال، دسترسی مستمر به نمونهی خون در آخرین ساعت های زندگی از نظر منطقی کار دشواری است. سرمایه گذاری برای این پژوهش هم دشوار است. در بریتانیا، پژوهشی دربارهی سرطان در سال 2015 – 2016 ، سرمایهی 580 میلیون پوندی دریافت کرد درحالیکه پژوهش مرتبط با درمانهای تسکین دهنده، کمتر از 2 میلیون پوند سرمایه دریافت کرد.
هیچ گونه مدرکی وجود ندارد که ثابت کند مسکن هایی مثل مورفین میتوانند از تولید اندورفین ها جلوگیری کنند. درد تنها مشکل در لحظه ی مرگ نیست. طبق مشاهدات و بحث های موجود اگر شخص قبل از مرگ دردی نداشته باشد، به ندرت در لحظه ی مرگ درد خواهد داشت. شاید دلیل این مسئله، ترشح اندورفین ها باشد. البته هیچ پژوهشی تاکنون دراین زمینه انجام نشده است.
در مغز، فرآیندهای متعددی برای غلبه بر درد وجود دارد. به همین دلیل اغلب اوقات، سربازها در میدان نبرد وقتی حواسشان به سمت دیگری پرت میشود، درد را احساس نمیکنند. طبق پژوهش ایرن تریسی از دانشگاه آکسفورد، قدرت دارونماها و باورهای مذهبی در غلبه بر درد مؤثر هستند. مدیتشین هم میتواند به کمک افراد بیاید.
تجربه مرگ
چه عاملی غیر از اندورفین میتواند تجربه ی لذت در زمان مرگ را بهدنبال داشته باشد؟ با خاموش شدن بدن، مغز هم تحت تأثیر قرار میگیرد. تغییرات مغز بر تجربیات لحظهی مرگ تأثیر میگذارند. جیل بولت تایلر، عصبشناس آمریکایی در سخنرانی تد دربارهی لذت و تجربهی نیروانای خود (لحظهای خوشایند که رنج و شناخت از خود در آن معنی ندارد) در لحظات نزدیک به مرگ سخن گفت. در این تجربه نیم کرهی چپ مغز او که مرکز منطق و خرد است، به دلیل سکته خاموش شده بود.
تایلر بر اثر جراحت آسیب دیده بود اما آسیب به نیم کرهی راست مغز هم میتواند احساس قدرت را در شخص افزایش دهد. شاید از بستگان و نزدیکان خود تجربیات مشابه بازگشت از مرگ را شنیده باشید. سیموس کویل نویسنده ی اصلی این مقاله میگوید:
به یاد میآوردم وقتی پدربزرگم مرد دست و انگشت خود را بالا آورده بود. گویی در حال اشاره به شخصی بود. پدر من، بهعنوان کاتولیکی مذهبی باور داشت پدربزرگ در آن لحظه مادربزرگ را دیده است. او در حالی مرد که لبخندی به چهره داشت و همین باعث شد پدر از گفتهی خود مطمئن شود.
فرایند مرگ برای بوداییها مقدس است، آنها معتقدند لحظهی مرگ، پتانسیل بالایی برای ذهن بهدنبال دارد. آنها گذار از زندگی به مرگ را مهمترین رویداد زندگی میدانند؛ نقطهای که کارما از این زندگی به زندگی بعدی منتقل میشود.
البته تمام نکات فوق به این معنی نیست که صرفا افراد مذهبی، لحظه ی مرگ خوشایندی دارند. در بسیاری از موارد کشیشها و راهبهها در حالت اضطراب زیاد مردهاند و شاید دلیل این مسئله نگرانی از سوابق اخلاقی و ترس از قضاوت باشد.
به طور کلی، انواع مرگ با یکدیگر تفاوت دارند و نمی توان پیش بینی کرد چه کسی مرگ خوشایندی دارد. ممکن است اندورفینی در کار نباشد. بسیاری از جوان ها معمولا به سختی میتوانند مرگ خود را بپذیرند؛ زیرا خانوادههای جوانی بودند که تاکنون شاهد مرگ نزدیکان خود نبودهاند.
ممکن است افراد حالت نشئگی را در پایان زندگی خود تجربه کنند و اجتنابناپذیری مرگ را بپذیرند. در این مرحله مراقبت بسیار اهمیت دارد، طبق پژوهشی، وضعیت بیماران مبتلا به سرطانی که مراقبتهای کافی را دریافت کرده بودند، مطلوب تر گزارش شد و این مراقبتها حتی باعث شد آنها بیشتر زنده بمانند
برای مثال زنی از طریق سیاهرگ تغذیه میشد. او مبتلا به سرطان تخمدان بود و قادر به خوردن غذا نبود. افرادی که به این روش تغذیه میشوند، در معرض خطر عفونت قرار میگیرند. این زن پس از دومین یا سومین عفونت، تغییر کرد. حس آرامش دریافتی او کاملا آشکار بود. او برای مدت کوتاهی از بیمارستان به خانه منتقل شد و از زیباییهای غروب خورشید سخن میگفت. این افراد همیشه در ذهنها باقی میمانند.
به طور کلی هنوز اطلاعات کمی دربارهی لحظهی مرگ وجود دارد. پس از گذشت 5000 سال از علم پزشکی، میتوان چگونگی مرگ بر اثر غرق شدن یا حملهی قلبی را توصیف کرد اما نمی توان لحظه ی مرگ بر اثر سرطان یا ذات الریه را شرح داد.
پژوهش های کویل متمرکز بر تلاش برای شفاف سازی فرایند مرگ، درک بیولوژی اولیهی آن و توسعه ی مدل هایی برای پیشبینی آخرین هفته ها و روزهای زندگی است. در حال حاضر او در حال بررسی نقش اندورفین در آخرین ساعت های زندگی و دستیابی به پاسخی برای این پرسش است.
شاید انسان عمیق ترین لحظه ی خود را در برزخ میان زندگی و مرگ تجربه کند؛ اما به این معنی نیست که از خروشیدن علیه مرگ نور دست بردارید. همانطور که دگ همرسکولد، دیپلمات سوئدی میگوید:
بهدنبال مرگ نروید. مرگ شما را پیدا خواهد کرد. بهدنبال جادهای بروید که مرگ آن را تکمیل میکند.
منبع : BBC