اینکه آیین نامه کنیم معلمان تلفن همراه سر کلاس نبرند، با توجه به شرایط جامعه حکم قانونی برای شکسته شدن را خواهد یافت اما قطعا تذکر موارد قانونی و الزامات حسابش فرق خواهد کرد.
به گزارش «تابناک»، تصویر دانش آموز کم سن و سالی که درس نخوانده و در مقابل پرسشهای جغرافیای معلم به من من کردن میافتد و «شیب؟ بام؟» میگوید را خیلی از افرادی که با دنیای مجازی سر و کار دارند و گاه با تماشای کلیپهای جالب و بامزه وقت میگذارنند، دیده و به احتمال زیاد، خندیدن کمترین واکنش ایشان به آن بوده اما کمتر کسی خود را جای آن دانش آموز قرار داده تا دریابد که وقتی بزرگ با این ویدئو مشهور شد، چه حوادثی ممکن است در آیندهاش تاثیر بگذارند.
سالها بعد از انتشار فیلم آن دانش آموز، دنیای نت ویدئوهای زیادی به خود دید که مدارس و به ویژه کلاس های درس، لوکیشن ضبط آنها بود و گاه خشونت های دور از تصوری را به تصویر میکشید و البته هرگز با هیچ واکنشی مواجه نشد؛ خشونت های بدنی دردناکی که مطلوب هیچ کسی نیست اما صدای اعتراض کسی را هم در نیاورده تا بر شدت عجیب بودنشان افزوده شود.
این در حالی است که در بعد خشونت کلامی یا دیگر اشکال خشونت هیچ تدبیری صورت نگرفته و این وجه ماجرا آنچنان مغفول واقع شده که کمتر تصوری از آن در افکار عمومی شکل گرفته است تا جایی که میتوان ادعا کرد نه آموزش و پرورش به آن پرداخته تا راه خطر را ببندد، نه نهادهای پیشگیری از بزه آن را مدنظر قرار دادهاند و در آخر نه خانواده ها و اولیای دانش آموزان تصویری از آن به یاد میآورند تا خواستهای عمومی شکل گرفته و راهکار مقابله با آن اندیشیده شود.
به عبارت بهتر، اینکه سال ها پس از دایر شدن قوانین به ظاهر سفت و سخت، هنوز خشونت از مدارس رخت بر نبسته و گاه در قاب تصویر هم نمودار میشود، یک ماجراست و اینکه برای اشکال دیگر خشونت هنوز تدبیری اندیشیده و به کار بسته نشده، روی دیگر ماجراست که اولی به اشکال تنبیه بدنی یا گاه خیلی فراتر از آن، امثال تعرض و تجاوز به دانش آموزان متجلی میشود و برخی نمونه های آن در رسانهها منعکس میشود و دومی را هر چقدر هم که مخفی باشد، در قالب کم اثر بودن نقش تربیتی مدارس میتوان دید؛ هرچند در جامعه سنتی ما تکیه بر نقش آموزشی مدارس قرار دارد نه نقش تربیتی آن.
این در حالی است که با توسعه تکنولوژی و به مدد روزمره شدن کاربری ابزارهای متکی بر فناوری های جدید، مدتی است که خشونت های پنهان اعمال شده در مدارس هم در قاب فیلم و تصویر در شبکه های اجتماعی مختلف به نشر عمومی میرسند و عنقریب است که بار تامین خوراک سرگرمی خواهی عمومی را معلمان به دوش بکشند!
از نمونههای بارز این نوع خشونت، فیلمی است که به تازگی به شبکه های اجتماعی مختلف تحت نت یا نسخه های موبایل بنیان این شبکه ها راه یافته و موجبات خنده بسیاری را فراهم آورده است؛ فیلمی در آن معلم چندباره از دانش آموزی که شعر کتاب درسیاش را به غلط از بر نموده، تاکید میکند بیت اشتباه را تکرار کند تا معلم با دوربینی که مقابلش روشن کرده، خوراک خنده اطرافیانش را فراهم آورد.
اینکه دانش آموز نمیتواند شعر را درست بخواند، معنای کلام خود را درک نمیکند و حتی درکی از اصرار معلمش به تکرار بیت ندارد، همانگونه که میتواند سادگی دانش آموز را نشان داده و موجبات خنده ما و شما را فراهم آورد، روی اول ماجراست اما اگر کمی به بطن ماجرا برویم، بی شک درخواهیم یافت که فرد فیلم بردار حتما در انجام وظایف معلمی، عملکرد قابل قبولی ندارد و چه بسا از این حیث، مردود باشد.
این در حالی است که لهجه دانش آموزِ خنده روی ماجرا حکایت از آن دارد که چه بسا زبان مادری وی فارسی نباشد، دانش آموز فارغ البال شهری نباشد و… که در این صورت نه تنها ضعف وی در به خاطر سپردن صحیح شعر را نمیتوان ناشی از ناتوانی دانش آموز یا کاهلی او دانست، بلکه میتوان برچسب هایی چون بی توجهی معلم به شرایط محیطی دانش آموز را هم به اشتباهات وی افزود.
اما آنچه با غور در فیلم منتشر شده، دردناک تر از موارد مطرح شده بروز مییابد، نوعی خاصی از خشونت در مواجهه با دانش آموز کم سن و سالی است که تعابیری چون تمسخر و تحقیر را برای توصیف آن میتوان به کار گرفت و از عواقب تکرار آن به شکلی گسترده در آینده ابراز نگرانی کرد.
کافی است یک دهه بعد را متصور شویم که این دانش آموز بزرگ شده و از دیدن این فیلم که برای تهیه آن از وی رضایت خواهی نشده، ابراز تنفر کند. یا خودمان را جای پدر و مادر این دانش آموز بگذاریم که چه بسا با خون دل خوردن شرایط به مدرسه رفتن فرزندشان را فراهم آورده اند. آیا در این صورت باز دیدن اشتباه فرزند در ادای برخی کلمات یا درست نخواندن شعری که چندین قرن پیشتر سروده شده، خنده دار و مفرح خواهد بود؟
اکنون اگر پاسخ بدیهی این سوال را کنار انفعال مسئولان نسبت به گسترش ابزارهایی همچون ابزار فیلم برداری که در اغلب تلفن های همراه تعبیه شده و در دسترس است، بگذاریم، جای خالی چه چیزی را احساس خواهیم کرد؟ آیا غیر از این است که باید به استیفای حقوق دانش آموزان همت گمارده و مطابق گفته رئیس جمهور، شرایطی فراهم آورد که «دانش آموزان باید به حقوقشان کاملا آگاه باشند»؟
پر واضح است که نمیتوان آیین نامه صادر کرد که معلمان تلفن همراه سر کلاس نبرند اما آیا نمیتوان شرایطی فراهم آورد که هم دانش آموزان بدانند تا کجا باید نسبت به معلمان و اولیای مدرسه احرتام گذاشته و گوش به حرفشان دهند و هم معلمان و اولیای مدارس بدانند تا کجا حریم قانونی دارند؟
آیا راه دور شدن از آفت هایی چون تنبیه های بدنی و تعرض به دانش آموزان در مدارس، از آموزش همین اصول و پرداختن به خشونت های پنهان نمیگذرد که این قدر نسبت به آن بی تفاوت هستیم و گاه به سادگی هرچه تمام تر به آن تن در داده و با خنده قهقهه از کنار آن میگذریم؟!