گوناگون

تاریخ را در خوئین ببینید

دل را به دریا می‌زنید و به نجوای جاده لبیک می‌گویید. قرعه به نام شهرستان ایجرود می‌افتد، شهرستانی واقع در جنوب شهر زنجان. سه‌راهی بیجار را بگیرید و مستقیم به قصد هویت برانید. همین که دنده یک می‌زنید و به دوران قاجاریه می‌رسید! پلی را دست راست‌تان مشاهده می‌کنید و نوای میهن‌پرستی اقوام زنجانی با نگاه به آن به گوشتان می‌رسد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه زنجان، سرسبزی باغ‌های اطراف و دیوارهای کاه‌گلی را اگر ببینید به گذشته‌های دور و ترانه صدای زنجانرود می‌روید .این پل، “پل میربهاالدین” است که در زمان قاجاریه ساخته شده‌است. یکی از پل‌های معروف زنجانرود که اکنون خشکه‌رود است و اطراف آن آلاچیق‌هایی برای مسافرانِ از پل بی‌خبر در کنار زنجانرود سابق و خشکه‌رود حالا ساخته‌اند که در چادرهای هفت رنگ و ماشین‌های یک رنگ آرمیده‌اند.

دو پل دیگر همانند میربهاالدین در امتداد همدیگر و رود خشک شده زنجانرود باغ‌های اطراف را به یکدیگر متصل می‌کنند. بزنید دنده دو تا بروید به دوران صنعتی زنجان. با همین فرمان برانید تا سمت راست و چپ‌تان آکنده از کارخانجات صنعتی شود. پس از پلیس‌راه که در 5 کیلومتری این جاده خواهید دید؛ به محض اینکه سرعت‌گیر تپه مانند پلیس‌راه را رد کردید دست راستتان می‌رود سمت هخامنشی و ساسانی و ایلخانی یعنی همان تخت سلیمان یا آتشکده آذرگشسب معروف خودمان.

خب راه مستقیم‌تان را دنبال کنید چون هنوز تا مقصد اندک راهی مانده. می‌بینید که مسیرتان به آرامی با طبیعت آشتی می‌کند و درختان صنوبر و بوته‌های رودخانه‌ای را خواهید دید. کم‌کم تابلوهایی از مقاصد آینده به چشم می‌خورد. به زرین‌آباد خواهید رسید و سپس پس از اندک مسیری به سه راهی می‌رسید که ساختمانی شبیه یک قهوه‌خانه در کنار این سه‌راهی خودنمایی می‌کند.

ناگهان تابلوی نه چندان بزرگی خواهید دید که رویش نوشته شده به سمت روستای خوئین. بله روستای خوئین. بنویسید خوئین و بخوانید خوعِین (به کسره عین) همانند خمین یا حسین. از روستاهای بخش حلب در شهرستان ایجرود است. ما تا به اینجا تنها شنیده بودیم می‌گفتند روستای تاریخی خوئین. ولی ابهام تاریخی آن، مساله بزرگی است که بزودی حل می‌شود.

به آرامی بپیچید دست راست تا به جاده خوئین هدایت شوید. جاده‌ای نه چندان طولانی را پیش رو دارید تا به مقصد برسید. با گذراندن دو پیچ ملایم و راننده دوست؛ روستای گرنه را می‌بینید و درختان خوئین را. سپس با طی پیچ‌هایی خواهید رسید به روستای تاریخی و باستانی خوئین. به روستای خوئین خوش آمدید… در ابتدا که نگاه می‌کنید خوئین نه شهر است و نه روستا. ولی عطری گنگ به مشام می‌رسد. عطری از همان جنس که ما پی‌ آن هستیم؛ هویت.

نگاهش می‌کنی خانه‌های امروزی ولی نقاب گرفته از کاهگل، خانه‌های آجری و مدرن و خانه‌هایی باستانی به قدمت بیش از ششصد سال به‌چشم می‌خورد. در آغازین راه روستا زمین سنگ فرش شده و گویی روستا با تو سخن می‌گوید و در تلاش است بگوید: خوش آمدی… ولی کمی که راه می‌روی به وضوح معلوم است که این تلاش مسئولان امروزی است که چیزی را سمبل کرده‌اند تا شاید این روستا به‌عنوان روستای هدف گردشگری همچون ابیانه و … معرفی گردد ولی زهی خیال باطل.

کمی با خودمان اگر مهربان باشیم و به روستای خوئین محققانه بنگریم؛ با قدمتی بالای 4000 سال تنها قدمتی است که فعل حال می‌توان به پیشینه این روستا نسبت داد تا ببینیم در آینده چه می‌شود. می‌گویند این روستا محل زندگی قشری از مسلمانان تبعیدی علی‌الخصوص یمنی است که روزگارانی دور به سیستان و زنجان کوچ کردند. بر اساس تحقیقات، روزگارانی جمعیت خوئین به 3000 نفر می‌رسید و این جای سوال است که چه عواملی باعث شده تا این شهر! حالا پایستگی خود را از دست داده باشد.

این روستا از معدود روستاهایی است که حضور انواع ادیان را در گذر زمان در آن دیده‌شده. وجود آتشکده و قبرستان زرتشتی، قبرستان پیروان حضرت موسی، قبرستان و مساجد مسلمانان. این‌ها تنها گوشه‌ای از شناسنامه پربار ولی مهجور خوئین هستند. اگر کتیبه‌ها برای ابنیه‌های تاریخی گویای شناسنامه و گواه زمانی آن ابنیه است به حق وجود قبرستان‌ها شناسنامه منطقه و کتیبه آن محل است. ولی حیف و صد افسوس که از این شناسنامه‌ها. ندانستم چه بنویسم.

کمی قدم بزنید و ببینید روستا دیگر چه دارد. به آسمان صاف خوئین نگاه کنید و ناراحتی قبل را در آرامش خوئین هضم کنید. بایستید! آسمان را که می‌نگرید در بالای ارتفاعی اطراف روستا ساختمانی گنبدی شکل می‌بینید که ساخت ظاهرش از سنبل زیبایی طبیعت الهام گرفته شده‌است. کمی که ریزتر نگاه کنید می‌بینید ساختمان گنبدی شکل همان میل‌باستانی خوئین است.

بنا به گفته اویس کیانی یکی از فعالان در صنعت توریسم ساخت این گنبد مربوط به سده ششم هجری قمری است! عجبا که به صورت ناگهانی بدون اینکه به دنده‌ای بزنید به کجا رفتیم! سده ششم هجری قمری… به زبان ترکی به گنبد؛ کمبز گفته می‌شود که در بین اهالی این بنای باستانی به کمبز مشهور است. از راه خاکی ماشین رو به گنبد راه پیدا خواهید کرد. در کنارش خیال وسوسه عکاسی در سرتان موج می‌زند و انواع اقسام عکس‌ها را از بام خوئین در کنار میل‌باستانی می‌توانید بگیرید. این گنبد مرز بین روستای سفید کمر و روستای سعیدآباد است که خوئین را از این نظر جذاب نموده است.

گویا از این نوع گنبد سه تای دیگر وجود داشته که هریک از این چهار گنبد در چهار جهت جغرافیایی محل دیدبانی و دفاع از حملات احتمالی بوده. دیگر عکس گرفتن بس است و از سه پله‌ی تقریباً مرتفع این بنا به داخل بروید. چه می بینید؟ چقدر زیبا و تا چه ارتفاعی که گویی هرکول قد بوده‌اند؛ انسانهایی ناشناخته با ژنتیک عصبی که یادگاری‌هایی به وسعت شبکه‌های مجازی در دیواره‌های این بنا نوشته‌اند! از نظرات تخصصی بگیرید تا تبلیغات اسامی خود با ذغال و اسپری، دیوار بنای مربوط به سده ششم هجری قمری را به ملکوت فرهنگ سپرده‌اند! همین منظره زشت و قبیح در یک بنایی با قاعده دایره‌ای به شعاع دو متر کافی است تا پی ببرید چرا به دنبال هویت و شناخت فرهنگی اجداد خود هستیم.

این یادگاری‌ها کل لحظات را زخمی کرد و همچون کرکسی به کمین نشسته کل ذهنیت بیرونی این بنا را به خورد دوباره مغز داد که ای داد بیداد ما کجائیم؟ دیگر امروزه بناهای تاریخی هم مانند ما دو رو شده‌اند و ظاهر بیرونی‌اش که استوار و زیبا هستند در باطن پر از یادگاری‌های وصیت گونه ایست که حاکی از بی‌فرهنگی ما دارند. پیگیر این بی‌فرهنگی عظما می‌شویم و می‌گویند ساکنان روستاهای اطراف به طمع دست یافتن عتیقه؛ اطراف این بنا و داخلش را چندین بار حفاری کرده‌اند و نه تنها چیزی نیافتند بلکه اینگونه هم به بنایی باستانی لنترانی انداخته‌اند و یادگاری‌ نوشته‌اند.

برویم داخل روستا تا شاید آرامشش ما را از شر یاد یادگاری‌های بی‌خردان دور کند. از میان درختان بادام و سیب رد می‌شویم و فراموش می‌کنیم چه بر سر ما آمد و می‌رسیم به آسیاب خرابه خوئین. در قدیم، خوئین گویا یازده آسیاب آبی داشته که اکنون هیچ‌کدام وجود ندارد و ما توانستیم مخروبه یکی از آن‌ها را مشاهده کنیم. برویم که هر لحظه‌ی این روستای تاریخی با ما درد دلی دارد. از حمام خوئین بازدید می‌کنیم. حمامی با سقف‌های نیم‌دایره‌ای آجری که در حال مرمت است.

حمام عمومی خوئین قدمتش معلوم نیست. حمام زیبایی است. در اطرافش خانه‌هایی به قدمت بسیار دور را می‌بینید. درب‌ها و پنجره‌های بسیار قدیمی خود گواه این مشاهدات است. ترکیب سنت و مدرنیته در این روستا با توجه به اینکه بسیاری از روستای کشور این‌گونه بیمار شده‌اند بسیار جالب بود. روستاهایی که این‌گونه ترکیب نادرستی داشتند را اگر در ذهنتان بازآوری کنید می‌دانید چه می‌گویم. ذوق سوراخ کنی هستند این روستاها، ولی خوئین حدیث دیگری است.

خوئین سوژه‌های بسیاری از جهت عکاسی دارد بایستی بدانید که خوئین حتی زبان منحصر بفرد خود را دارد که دارای گرامر خاص خودش است. زبان تلفیقی از زبان‌های سیستانی، ترکی، مغولی، فارسی که به زبان “خوئین دیلی” معروف شده است. اگر بخواهیم زبان شناسانه بگوئیم زبان خوئینی به فارسی پهلوی گرایش بیشتری دارد. گرچه این زبان در بین سنین جوانتر روستا کاربری ندارد ولی برخی از قدیمی‌های خوئین به این زبان صحبت می‌کنند و چقدر زبان شیرینی است.

بسیار جالب است که یک زبان تاتی امروز به زندگی خود ادامه می‌دهد. مطمئناً اگر این زبان را بلد نباشید اصلاً متوجه نخواهید شد. زبان تلفیقی خوئین نشان از حضور نژادهای مختلفی است که سالیان سال در این منطقه زندگی می‌کرده‌اند. حالا دیگر وقت حرکت به سمت اثر تاریخی دیگری است که به نوبه خود بی‌نظیر است. لحظه حرکت به سمت شهر زیرزمینی خوئین که به “دژمنده” معروف شد. غارهایی کنده شده با دست که شهری را اصولی و کاملاً هدفدار در زیرزمین به شما نشان می‌دهد وارد می‌شویم و زمان و مکان می‌ایستد.

هوای نم دژمنده یک طرف مغز انسان‌هایی که چنین اصولی و شیک زیر زمین حفاری کرده‌اند یک طرف. چگونه یک عده انسان می‌توانند در جهت حفظ زندگی و حتی دام خود، شهری در زیر زمین بسازند که به عنوان پناهگاه و محل زندگی‌شان به مدت طولانی باقی بماند. گرچه هرچه راجع به این شهر زیر زمینی اکنون گفته می‌شود فرضیه است و تا اثبات شدنش راهی طولانی در پیش است ولی اگر دژمنده را ببینید؛ محال است که بگویید پشت این حفاری‌ها، فکری عمیق وجود نداشته است.

دژمنده اکنون توسط اداره کل گردشگری در حال ساماندهی است و حدوداً یک کیلومتر آن برق‌کشی و راه‌کشی شده است. در بن‌بست راه‌کشی فعلی سنگی است که گویند درب است. روی این درب نوشته‌هایی گویا به زبان کوفی حکاکی شده است. این نوشته‌ها ترجمه نشده با این حال که ماه‌ها قبل قول‌هایی داده شده بود.

وجود زبان منحصر بفرد خوئینی گواه علوم زبان شناسی و ادبیاتی است. حالا بگذریم از انواع اقسام محصولات میوه‌ای و صیفی‌جات و سبزیجات، بگذریم از خانه‌هایی به استحکام تاریخ و وسعت هویتمان. بگذریم از قلعه مربوط به دوران ایلخانی. بگذریم از آتشکده‌های باستانی. دیگر چه بگویم؟

مگر ما چه انتظاری باید داشته باشیم که با سه دنده، فوقش چهار دنده با گذشت تنها 60 کیلومتر برسیم به مکانی چنین تاریخی. گفتم تاریخی و یاد سطور ابتدایی این متن بخیر! که روستای تاریخی خوئین برایم مبهم بود. حال دیگر نه تنها برایم مبهم نیست بلکه ابهام را در خودم می‌بینم که چرا هویتم اینگونه مرا دوست دارد و به سمت من می‌آید و دلبری می‌کند!

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا