سلامت نیوز :عضو تيم شمشيربازي كشور و دوستش پس از 108 روز اسارت به تهران بازگشتند.
حامد صداقتي و مهدي حسيني 10 ارديبهشتماه امسال در حوالي خاش از سوي اشرار مسلح ربوده و روز شنبه با پيگيريهاي ماموران وزارت اطلاعات، اشرار دستگير و دو گروگان آزاد شدند.
حامد صداقتي و مهدي حسيني بامداد ديروز از زاهدان به تهران بازگشته و مورد استقبال خانوادههايشان قرار گرفتند.حامد صداقتي پس از بازگشت به تهران در گفتوگويي با روزنامه اعتماد به تشريح شب حادثه و اتفاقات 108 روز اسارت خود و دوستش پرداخت.
در مورد شب حادثه بگوييد
شب حادثه من و دو تن از دوستانم در يك جاده خلوت در حوالي خاش بوديم كه سرنشينان يك دستگاه پژو با چراغ گردان از ما خواستند توقف كنيم، وقتي توقف كرديم متوجه شديم سرنشينان پژو صورتهاي خود را پوشاندهاند به همين خاطر به آنها شك كرده و از محل فرار كرديم آنها نيز به تعقيب ما پرداخته و پس از طي مسافتي به طرفمان تيراندازي كردند. در جريان اين تيراندازي دوستم علي غفاري مجروح شد و گروگانگيران لاستيك خودرو را هدف قرار دادند. آنها سپس ما را از ماشين بيرون كشيده و براي اينكه فرار نكنيم روي سينه مان نشسته بودند.
ميدانستيد در جريان اين ماجرا علي غفاري كشته شده است؟
نه. وقتي آزاد شديم تازه متوجه مرگ او شديم.
گروگانگيران شما را در كجا زنداني كرده بودند؟
آنها ما را سوار خودروي خودشان كرده و مدعي بودند قصد خروج از كشور را دارند، حتي براي اينكه ما را فريب دهند ميگفتند بايد 50 ميليون تومان به ماموران بدهيم تا از مرز خارج شويم. وقتي چشمانمان را باز كردند در يك شيار ميان كوه بوديم و تصور ميكرديم ما را از ايران خارج كردهاند.
رفتار گروگانگيران با شما چگونه بود؟
آنها پاي من و مهدي را به هم بسته بودند و يك پتوي كهنه به ما داده بودند. آب و غذا نيز خيلي كم ميدادند. غذاي ما مقدار كمي لوبيا و گاهي يك سيبزميني بود اما رفتار خشونتآميزي با ما نداشتند. مرحوم علي غفاري يك دوربين داشت كه گروگانگيران آن را سرقت كرده و با آن از ما فيلم ميگرفتند.
گروگانگيران چند نفر بودند؟
تعداد آنها را به طور دقيق نميدانم اما هميشه يك نفر در محل شكاف كوه از ما مراقبت ميكرد تا فرار نكنيم.
وضعيت جسمانيتان چگونه است؟
وضعيت جسماني بدي نداريم اما از نظر روحي در وضعيت بدي قرار داريم. آنها هميشه ما را به مرگ تهديد ميكردند. در محلي كه ما را نگه داشته بودند مار زياد بود و گاهي از روي بدنمان رد ميشدند و هر لحظه احتمال داشت ما را نيش بزنند.