گوناگون

روایتی متفاوت از بحران ارزی دولت احمدی‌نژاد


لطفا بفرمایید از چه زمانی به طور رسمی وارد مجموعه بانک مرکزی شدید و فعالیتتان را آغاز کردید؟

ورود
من به مجموعه‌ی بانك مركزي در اسفند سال 63 بود، از طرفی، بنده در سال 61
در امتحان ورودي وزارت بازرگانی قبول شده بودم و مدير كل وزارت بازرگاني
بودم و حال، انتقال به بانك مركزي كار سختی بود؛ چون بايد در آنجا كارمند
مي‌شدم و به علاوه، آقايان اصرار داشتند که همچنان در وزارت بازرگاني باقی
بمانم.

به هر حال، با جابه‌جايي وزرا اين اتفاق صورت گرفت و بنده
در اول اسفند 63 به عنوان یک كارمند معمولي در بانك مركزي استخدام شدم و تا
سال 85 در سمت‌های مختلفی مانند رئيس دايره، معاون اداره و كارشناس به
فعالیت ادامه دادم.

در نهايت، در سال 85 مدیر صادرات بانک مرکزی شدم و متعاقب آن به عنوان مدیر عامل صندوق ضمانت صادرات به وزارت‌ بازرگانی بازگشتم.

از
سال 85 تا 90 در صندوق ضمانت صادرات ايران مشغول به کاربودم. در این مدت،
پرتفوی150 ميليون دلاري کشور(در سال 85) تبديل به 3 میلیارد و 200 میلیون
دلار(در سال 88)شد؛ یعنی در این دوران، تقریباً 40 برابر افزايش پرتفوی
صورت گرفت.

سپس مشكلاتي در دونرخي شدن ارز به وجود آمد و من همواره
معتقد بودم و هستم كه با توجه به تورم، نرخ ارز بايد شيب ملايمي به سمت
بالا داشته باشد. این تجربه‌ يكسان‌سازي در سال 80 و 72 در بانك مركزي برای
بنده باقی مانده است. در آن زمان نیز به نظر مي‌رسید كه اين تجربه
مي‌تواند بازار ارز را مديريت كند و به همین دلیل، از من خواستند به بانك
مركزي برگردم. به هر حال، معاونت ارزي وقت قصد داشت از سمت خود كناره‌گیری
کند.

آقاي راعي بودند؟

خير،
آقاي برهانی بودند. شرايط کار براي ايشان چندان مناسب نبود و به همین
خاطر، بنده را جایگزین ایشان کردند. من هم يك سال ديگر بازنشسته مي‌شدم و
بدنه‌ی كارشناسي بانك مركزي اعتقاد داشت كه مي‌توانيم در آنجا چنين كارهایی
انجام دهيم.

شخص خاصي از شما برای دریافت پست معاونت ارزی بانک مرکزی درخواست كرد؟

مشاور
رئيس كل بانك مركزي، از من چنین چیزی خواست. البته من به صورت مستقيم با
آقاي بهمني كار نكرده بودم و به محض اينكه به صندوق ضمانت صادرات آمدم،
ايشان وارد بانك مركزي شد.

به هر روی، ما در بانك مركزي كار را شروع كرديم و شاهد اختلاف سلیقه‌های فراوانی بودیم.

به
دليل اينكه در مورد مسائل ارزي در چند دوره دچار مشكلات و محدوديت زماني
شده بوديم، در چند دوره‌اي كه (از سال 64 تا 90) حضور داشتم،
دقيقاًمي‌دانستم چه مسيري را بايد طی كنیم. در واقع، اصلاح مكانيسم فروش
ارز، نحوه‌ی برخورد با كشورهايي كه وجوه ما در اختيارشان بود و هماهنگي با
بخش بين‌الملل وزارت نفت (براي پس‌گرفتن پول‌‌هاي کشور)را در اولويت قرار
داده بودم.

در صندوق ضمانت؟

خير، در معاونت ارزي.

وقتي شما وارد بانك مركزي شديد، بحران ارزي شروع شده بود؟

بله.
قرار بر این بود که من در بهمن‌ماه 89 وارد بانك مركزي شوم ولي به دليل
برخی مشكلات، ابتدا بخشی به نام حوزه‌ی بين‌الملل درست كردند و بنده را به
سمت معاونت آن منصوب کردند تا جابه‌جايی آقاي برهانی، معاون ارزی وقت با
بنده، صورت بگيرد. تقريباً 6 ماه بعد در معاونت ارزي مشغول به کار شدم.

بنده
حدود پنج ماه درباره‌ی وضعيت بانك‌ها و تعهدات هر یک، ميزان ارز موجود و
سهم تحريم و سوءمديريت در مشکلات اقتصادی تحقیقات میدانی كرده بودم. پس از
مدتي كار، اختلاف سليقه‌ها افزایش یافت و ما بسیار زود بازنشسته شديم.

اصولاًاین‌طور
نیست که معاون ارزي به سرعت تغيير كند و افرادي را در این پست مي‌گذارند
كه در اين حوزه كار كرده باشند و معتمد باشند. آیا احمدي‌نژاد در انتخاب
شما نظر داده بودند؟

ايشان به دليل عملكرد مثبت من در صندوق
ضمانت صادرات و انتخاب شدن به عنوان بهترين حامي صادركنندگان به مدت دو
سال، از من شناخت كافي داشتند؛ اما اطلاع ندارم كه در انتصاب بنده در
حوزه‌ی معاون ارزي نظر ايشان را به طور كامل گرفته بودند یا خیر.

اختلاف‌نظرها از چه زماني و از كجا آغاز شد؟ وقتي وارد بانك مركزي شديد، شما را پذیرفتند؟

بله آقاي بهمني بنده را تا حدودی مي‌شناختند و شناخت كافي از من داشتند.

قبل از انتخاب شدن، جلسه‌ي مشترکی با آقاي بهمني نداشتيد؟

چرا.
حتي پیش از آن، يك بار به من پيشنهاد قائم مقامي بانك ملي را كردند و من
نپذیرفتم. ايشان در سيستم بانكي عضو بود و من هم در بانك مركزي مدير بودم؛
به همین دلیل شناخت دوری از هم داشتيم ولی از نزديك با هم كار نكرده بوديم.

ذکر این نکته ضروری است که دولت بر دو نکته اصرار داشت. يكي فروش
ارز بيشتر و تأمين ريال و دوم، روشی كه مي‌توانست قيمت ارز را پايين نگه
دارد. همان طور که می‌دانید، یکي از مكانيسم‌های بانك مركزي براي
تصميم‌گیری در حوزه‌ی ارزي در تمام دنيا، مداخله است که به سه روش صورت
می‌گیرد: بر اساس مصاحبه، با تعیین تکلیف برای بانك‌ها و ورود فيزيكي بانك
مركزي در بازار ارز (براي فروش ارز).

در آن زمان، اشراف بانك مركزي
بر روی بانك‌ها كم شده بود و گاهی فروش ارز توسط بانك مركزي به صورت
فيزيكي و حواله صورت مي‌گرفت (البته باز هم از طريق بانك ملي و صادرات در
خارج از كشور انجام مي‌شد). به همین دلیل، متأسفانه ذخاير ارزي کشور تقليل
پيدا كرد. این روش فروش غلط بود و من هم از روز اول با آن مخالفت كردم.

بنابراين اتفاقاً بازار آرام شده بود و من با ارز 1290 تومانی حوزه‌ی معاونت ارزی را ترك كردم.

چه مدت فعالیت کردید؟

تيرماه 90 آمدم و ابتدای دي 90 رفتم.

خودتان استعفا داديد؟

بله.
من در آن مقطع بازنشسته شده بودم و سه هفته پیش از آن به دلیل همين اختلاف
نظرها، تقاضاي بازنشستگي خود را داده بودم. اختلاف نظر بر سر چند موضوع
پيش آمد: یکی از آن ها در مورد ارائه تسهیلات ارزی به کشور بلاروس بود،
اختلاف نظر كلي با بانك مركزي بر سر این موضوع كه با فروش ارز در بازار به
صورت مستقيم توسط بانك مركزي، ذخاير کشور کاهش پيدا مي‌كند و توانمان در
مقابله با تحريم‌ها کاهش می‌یابد.

نياز ما به كالاهاي اساسي و
واردات بيشتر بود ولی به شدت تحریم بودیم. اگر صرفاً قيمت ارز افزايش پيدا
مي‌كرد، ممكن بود به تورم دامن بزند (همان طور که دامن زد و مشكلات متعددی
ايجاد نمود).

همان طور که می‌دانید، دو عامل باعث افزايش نرخ ارز
مي‌شود: تورم و كمبود منابع. ما با آن روش به كمبود منابع کشور كمك
مي‌كرديم، به عبارتی، تورم را نمي‌توانستيم کاهش دهيم و ارز را هم
مي‌فروختيم. (امروز هم اگر خدايي ناكرده تورم افزايش پيدا كند، قيمت ارز
خودبه‌خود افزايش خواهد یافت.) در مورد كمبود منابع هم منابع خودمان را از
دست مي‌داديم، دستمان خالي‌تر مي‌شد و بازار بيش از پیش تحريك مي‌شد كه
قيمت ارز افزايش یابد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا