همان آبی که بر فرزندان پیامبر در ظهر عاشورای ۶۱ بستند، امروز در حرم قمر بنی هاشم(ع) است و از ۵۰ سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده، نه کم و نه زیاد میشود.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) – منطقهی گیلان، عباس(ع)، فرزند امیرالمومنین(ع) و امالبنین، در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود. مادرش فاطمه، دختر حزام بن خالد بود که نیاکانش همه از دلیرمردان عرب بوده و در شجاعت و دلیری در دنیای عرب مشهور بودهاند.
امام علی(ع) ۱۰ سال پس از وفات حضرت فاطمه(س)، با امالبنین ازدواج کرد، خواستگاری این ازدواج را برادرش عقیل انجام داد؛ میگویند هنگام ورود امالبنین به خانه علی(ع) امام حسن(ع) و حسین(ع) بیمار بودند و او از آنان پرستاری کرد تا خوب شدند. امالبنین اجازه نمیداد که او را فاطمه صدا کنند زیرا میترسید یاد غمهای فاطمه(س) برای علی(ع) و فرزندانش زنده شود و باعث ناراحتی آنان شود.
ثمره ازدواج علی(ع) با فاطمه بنت حزام، چهار پسر به نامهای عباس، عون، جعفر و عثمان بود که بزرگترین آنها عباس(ع) بود؛ فاطمه را به علت داشتن این چهار پسر، امالبنین(مادر پسران) نامیدهاند.
وقتی عباس(ع) به دنیا آمد، امام علی(ع) در گوش او اذان و اقامه خواند، نام خدا و رسول(ص) را به گوش او خواند و نام او را عباس(ع) نهاد. امام گاه گاهی قنداق عباس را در آغوش میگرفت، بازوانش را میبوسید و گریه میکرد. روزی امالبنین علت این گریه را پرسید و امام در جواب فرمود «این دستها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد».
عباس(ع) در خانه علی(ع) و در دامان مادری با ایمان و وفادار و در کنار حسن(ع) و حسین(ع) رشد کرد و از این خاندان پاک درسهای بزرگ انسانیت، شهادت و صداقت آموخت؛ ایشان نه تنها در قامت رشید بود، بلکه در خرد برتر و در جلوههای انسانی هم رشید بود. او به یقین میدانست که برای چه روز عظیمی ذخیره شده و میدانست که برای عاشورا به دنیا آمده است.
چهارده ساله بود که پدرش در واقعه محراب خونین کوفه در رمضان سال چهلم هجری به شهادت رسید. او با چشمانی اشکبار و خاطری اندوهگین، شاهد دفن شبانه و پنهانی پدرش بوده است. او هرگز توصیهای را که پدرش در شب ۲۱ ماه رمضان در آستانه شهادتش به وی کرد، از یاد نبرد. آری امام از او خواست که در عاشورا و در کربلا برادرش حسین(ع) را تنها نگذارد. پس از شهادت امام علی(ع) عباس سالهای تلخ امامت برادرش حسن(ع) را هم تجربه کرد.
چند سال بعد از شهادت پدرش، در سن هیجده سالگی با لبابه دختر عبداللّه بن عباس ازدواج کرد. عبداللّه راوی حدیث و از شاگردان لایق و برجسته علی(ع) بود و لبابه در محیطی عرفانی و مذهبی تولد و رشد یافته بود. حاصل ازدواج عباس با لبابه دو فرزند به نامهای عبیداللّه و فضل بود. میگویند بعد از تولد فضل به عباس لقب ابوالفضل(پدر فضل) دادند. اما برخی دیگر عقیده دارند عباس(ع) به خاطر فضل بیپایانش به این لقب خوانده میشود.
عباس(ع) در همه دوران زندگیاش، همراه برادرش امام حسین(ع) بود. او جوانی خود را صرف خدمت به امام حسین(ع) کرد. او در میان جوانان بنیهاشم شکوه و احترام خاصی داشت و آنان مانند پروانههایی بر گرد شمع عباس حلقهای از عشق و وفا به وجود آورده بودند. آنان حدود سی نفر بودند و در رکاب امام حسن و حسین(ع) همواره آماده شهادت و حماسه بودند؛ پس از مرگ معاویه، هنگامی که حاکم مدینه امام حسین(ع) را به دارالاماره دعوت کرد تا پیام یزید را به او تسلیم نماید، عباس به همراه این سی نفر در بیرون از دارالاماره حاضر بودند و ترس از حضور آنان باعث شد که در آن روز هیچ خطری امام را تهدید نکند.
آن حضرت سرپرستی قافله امام حسین(ع) را در کوچ به کربلا بر عهده داشت. او در کربلا حماسهای آفرید که تاریخ نظیر آن را در برگهای خود ندارد. عباس(ع) با پس زدن اماننامه امویان درس وفاداری به معشوق را در جامعه انسانی به یادگار گذاشت .در روز عاشورا و در صحرای سوزان کربلا، عباس(ع) با دیدن لبهای خشکیده و چشمان اشکبار فرزندان امام(ع)، بیاختیار مشک آب را بر دوش گرفت و رفت تا بزرگترین امتحان زندگیاش را پس دهد. او رفت و با شجاعت صف دشمن را شکست، خود را به آب فرات رساند، مشک را پر کرد و با لبهایی تشنه به آب زلال فرات نظاره کرد، جرات نکرد جرعهای بنوشد، چون حسین(ع) و فرزندانش تشنه بودند و شایسته نبود او قبل از آنها خود را سیراب کند.
دشمن خوب میدانست که تا بازوان عباس(ع) بر تن اوست، توان برابری با او را ندارند؛ به همین علت بازوان ایشان هدف قرار گرفت. عباس(ع) برای حفظ آب دو دست خود را از دست داد و با ضربههای دشمنان از اسب به پایین افتاد. امام حسین(ع) خود را به بالین قمر بیهاشم(ع) رساند و او در آغوش برادر به دیدار محبوب شتافت و امام را با کوله باری از غم و اندوه در کربلا تنها گذاشت. عباس(ع) در موقع شهادت ۳۵ سال داشت.
امام سجاد(ع) درباره عمویش عباس(ع) چنین میفرماید «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد و از جان خود گذشت. چنان فداکاری کرد که دو دستش قطع شد. خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابیطالب، در مقابل آن دو دست قطع شده، دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز کند. عباس نزد خدا، مقام و منزلتی دارد بس بزرگ، که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه میخورند و رشک میبرند».
همان آبی که بر فرزندان پیامبر در ظهر عاشورای ۱۴ قرن پیش بستند، امروز در حرم قمر بنی هاشم(ع)، به طرز معجزهآسایی نابینا را بینا میکند، بیمار سرطانی را شفا میدهد و از ۵۰ سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده میشود نه کم و نه زیاد میشود.
چشمه آب زلالی که صدها سال است گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل العباس(ع) در زیر حرم مطهرش در کربلا طواف میکند و این است اجر تشنه ماندن او بر لب فرات به احترام تشنگی برادر.
شیخ عباس ۷۴ ساله، که ۳۶ سال خادم حرم حضرت عباس(ع) است، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا نقل کرده «قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از ۴۰۰ سال قبل که آب لولهکشی نبود این آب مرتب میجوشیده و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج میشد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت. مردم میآمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده میکردند و آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود. از ۵۰ سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده میشود نه کم و نه زیاد میشود».
این در حالیست که اگر آب به مدت ۱۰ روز در یک جا بماند گندیده میشود، اما این آب با وجود اینکه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف قبر مطهر حضرت قمر بنی هاشم(ع) حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.
شیخ عباس میگوید «این آب به ارتفاع یک متر بالاتر از قبر قرار دارد، اما هرگز وارد مرقد مطهر نشده و من اینها را به چشم خود دیدهام و بارها شاهد بودهام چقدر افراد کور وارد حرم شده و چند قطره از این آب در چشمان آنها ریخته شده و بینا شدهاند و یا افرادی دارای امراض پوستی و سرطانی با استفاده از این آب شفا پیدا کردهاند؛ مگر آب دریای رحمت ابوالفضل(ع) تمام میشود».
هماکنون در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر حضرت ابوالفضل(ع) پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میآید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بستهاند.
انتهای پیام