Mihanpostگفت و گو

گفت وگویی خواندنی با«کرامت برهان»محیط بان محکوم به اعدام + عکس

به گزارش میهن پست –  مدت ها از زمانی که محیط بان یزدی در زندان بود می گذشت، نزدیک به دو سال. او به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم شده بود اما این قتل با قتل های دیگر یک تفاوت بزرگ داشت؛ اینکه محیط بان میانسال هنگام انجام وظیفه و در جریان درگیری با شکارچیان غیرمجاز مرتکب قتل شده بود.حکم قصاص یک سال پیش صادر شده بود و مرگ هر لحظه نزدیک و نزدیکتر می شد تا اینکه مسئولان محیط زیست دست به کار شدند و برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول، پادرمیانی کردند. تلاش آنها بعد از مدتی نتیجه داد و با رضایت خانواده مقتول، محیط بان میانسال از مجازات قصاص رهایی یافت.

شهریور سال ۹۰، در حالی که شکارچیان غیرمجاز در مناطق حفاظت شده یزد شروع به شکار کرده بودند، محیط بانان منطقه حفاظت شده «برویه» کارشان نسبت به ماه های دیگر سال بیشتر شده بود. آنها می دانستند شکارچیان غیرمجاز به دنبال یک فرصت کوتاه برای شکار هستند و هرگونه غفلت از سوی آنها ممکن است نسل گونه های جانوری منطقه را منقرض کند.

کرامت برهانی محیط بان محکوم به اعدام
کرامت برهانی محیط بان محکوم به اعدام

گفتگویی متفاوت با محیط بان محکوم به قصاص
تیم های گشت محیط بانی، به صورت دائمی در منطقه گشت می زدند و همه چیز را تحت کنترل داشتند. کرامت برهانی ۳۸ ساله نیز عضو یکی از همین تیم های گشت بود؛ محیط بانی که سال ها برای حفاظت از محیط زیست تلاش می کرد و در همین راه تا یکقدمی مرگ هم رفت.

شروع ماجرا
بعدازظهر یکی از روزهای گرم شهریور بود که یکی از چوپانان منطقه وارد پایگاه محیط بانان شد و گفت وقتی در حال چرای گوسفندانش بوده صدای شلیک گلوله شنیده است. این خبر یعنی اینکه شکارچیان وارد منطقه شده بودند. تیم گشتی به سرعت وارد عمل شد، کرامت برهانی یکی از اعضای تیم بود و آنها راهی همان منطقه ای شدند که مرد چوپان، نشانی اش را داده بود.

علاوه بر کرامت، ۲ محیط بان دیگر هم در تیم گشت حضور داشتند.آنها سوار بر دو موتورسیکلت و با در اختیار داشتن یک قبضه اسلحه کلاشینکف سازمانی، راهی منطقه مورد نظر شدند. اسلحه در اختیار کرامت بود و حدود ساعت ۷ عصر، در حالی که هوا رو به تاریکی می رفت، آنها به منطقه حفاظت شده رسیدند.

کرامت که حالا با گذشت بیش از ۲ سال از حادثه توانسته طعم آزادی را بچشد و از زندان رهایی یابد، در گفتگو با سرنخ ماجرای شب حادثه را توضیح می دهد: وقتی به محل مورد نظر رسیدیم، نیم ساعتی گشت زدیم. اثری از شکارچیان نبود تا اینکه به دامنه کوه رسیدیم. همان موقع صدای یک دستگاه موتورسیکلت که از بالای کوه به طرف پایین می آمد توجه مان را جلب کرد. موتورهایمان را خاموش کردیم و در پشت بوته ها پنهان شدیم.

وی ادامه می دهد: شک نداشتیم که موتور متعلق به شکارچیان غیرمجاز است. سر راهشان کمین کردیم تا اینکه سر و کله شان پیدا شد. دو مرد سوار موتور بودند که یکی از آنها یک قبضه سلاح شکاری در دست داشت. شکمان به یقین تبدیل شد که آنها همان شکارچیان غیرمجاز هستند. به ۲۰ متری ما که رسیدند یکی از شکارچیان ما را دید و به دوستش گفت که تغییر مسیر دهد. نقشه مان لو رفت و من با صدای بلند ایست دادم اما مردان موتورسوار با سرعت زیاد قصد فرار داشتند. برای همین سوار موتورهایمان شدیم و شروع به تعقیب آنها کردیم.

کرامت برهانی محیط بان محکوم به اعدام
کرامت برهانی محیط بان محکوم به اعدام

شلیک در تاریکی
تعقیب و گریز بین ماموران محیط بانی و ۲ شکارچی آغاز شد. محیط بانان چندین بار به آنها دستور ایست دادند اما مردان موتورسوار گوششان به این حرف ها بدهکار نبود و با سرعت زیاد قصد فرار داشتند. کرامت می گوید: بعد از چنددقیقه تعقیب و گریز، دو مردشکارچی از موتور پیاده شدند و با پای پیاده فرار کردند. وقتی چند بار ایست دادم و آنها گوش نکردند چند تیر هوایی شلیک کردم اما تیرهای اخطار هم باعث نشد آنها خودشان را تسلیم کنند. در این زمان با رعایت قانون به کارگیری سلاح به طرف آنها شلیک کردم. گلوله به یکی از شکارچی ها اصابت کرد و او روی زمین افتاد اما شکارچی دیگر با دیدن این صحنه توقف نکرد و به فرارش ادامه داد. خودمان را به مرد شکارچی رساندیم. او حدودا ۴۰ ساله بود و از درد فریاد می زد. گلوله به ران او خورده بود و خونریزی شدیدی داشت. با اورژانس و نیروی انتظامی تماس گرفتیم و ماجرا را گزارش دادیم. پس از آن هم منتظر ماندیم تا آمبولانس برسد.

مرگ پیش از انتقال به بیمارستان
مرد شکارچی از درد به خودش می پیچید و خونریزی شدیدی داشت. محل وقوع حادثه، منطقه ای صعب العبور بود و از جاده اصلی چند کیلومتری فاصله داشت. به همین خاطر ۲۰ دقیقه طول کشید تا آمبولانس به آنجا رسید. اقدامات اولیه پزشکی بر روی فرد زخمی انجام شد اما خونریزی شدید او باعث شد اتفاقی وحشتناک رخ دهد. با اینکه تکنیسین های اورژانس تمام سعی خود را کردند تا مرد شکارچی را نجات دهند اما او جانش را از دست داد.

با مرگ مرد شکارچی و حضور ماموران پلیس در محل، کرامت برهانی به اتهام قتل دستگیر شد. خانواده مقتول از او شکایت کردند و خواستار رسیدگی قضایی به این پرونده شدند. کرامت می گوید: فکرش را هم نمی کردم شلیک گلوله باعث مرگ مرد شکارچی شود. آن شب بعد از تنظیم صورتجلسه و تشکیل پرونده، بازداشت شدم و روز بعد به دادسرا انتقال یافتم. بازپرس برایم قرار قانونی بازداشت صادر کرد و من به زندان یزد منتقل شدم. تا چند روز اول در شوک حادثه بودم. فکرش را هم نمی کردم که روزی به خاطر انجام وظیفه، دچار چنین سرنوشتی شوم. من تنها وظیفه ام را انجام داده بودم. همه مراحل قانون به کارگیری سلاح را هم رعایت کرده بودم اما حالا به عنوان یک قاتل پشت میله های زندان بودم. باور کردن این موضوع برای من و همکارانم خیلی سخت بود اما اتفاقی بود که افتاده بود.

محیط بان میانسال ۲ ماه در زندان مرکزی یزد بود و در این مدت بحث سر این بود که پرونده وی دریزد رسیدگی شود یا در استان فارس، چرا که در جریان تعقیب و گریز بین محیط بانان و شکارچیان غیرمجاز، شکارچیان وارد محدوده ای شده بودند که متعلق به استان فارس بود و حادثه نیز در آنجا رخ داده بود. بعد از گذشت ۲ ماه بالاخره پرونده به دادگستری استان فارس فرستاده شد تا در آنجا مرد محیط بان محاکمه شود.

او می گوید: برای بار اول وقتی در جلسه بازپرسی با خانواده مرد شکارچی روبرو شدم و چشمم به فرزندان او افتاد، غم بزرگی در دلم نشست. به آنها گفتم مرا ببخشید، من نمی خواستم پدرتان را به قتل برسانم و فقط وظیفه ام را انجام دادم اما آنها تنها چیزی که می خواستند قصاص بود. آنها می گفتند که من قانون به کارگیری سلاح را رعایت نکرده ام و به خاطر یک حیوان، پدرشان را به قتل رسانده ام و برای همین حاضر به گذشت نبودند.

کرامت برهانی محیط بان محکوم به اعدام
کرامت برهانی محیط بان محکوم به اعدام

محاکمه
کرامت برهانی بعد از چندین جلسه بازپرسی و بازجویی مجرم شناخته شد. برای او به اتهام قتل عمد، قرار مجرمیت و کیفرخواست صادر شده و پرونده به دادگاه کیفری استان فارس فرستاده شد. در دادگاه نیز دفاعیات او مورد قبول قضات قرار نگرفت چرا که قضات عقیده داشتند در صورت رعایت قانون بکارگیری سلاح از سوی مرد محیط بان، وی باید به پاهای مقتول شلیک می کرد حال آنکه گلوله شلیک شده به بالای ران و لگن قربانی اصابت کرده بود. به این ترتیب پس از برگزاری چندین جلسه دادگاه، قضات با اکثریت آرا، کرامت را گناهکار شناخته و حکم به قصاص وی دادند.

یک خبر بد
محیط بان میانسال می گوید: اولین روزهای دی ماه سال ۹۲ بود که مسئولان زندان برگه حکم قصاص را به دستم دادند. آن روز با دیدن رأی دادگاه، اشک در چشمانم جمع شد و به یاد کسری و آرش، دو فرزند کوچکم افتادم. با خودم گفتم اگر من را قصاص کنند، سرنوشت آنها چه خواهد شد. از خدا خواستم کمکم کند. من با متوفی هیچ خصومت شخصی نداشتم. نه قبلا او را دیده بودم و نه می شناختمش. هدفم فقط انجام وظیفه بود، اعدام حقم نبود و حتی هم سلولی هایم وقتی متوجه ماجرا شدند، مدام مرا دلداری می دادند که بالاخره از این وضعیت نجات پیدا می کنم. همکاران و خانواده ام هم به من امید می دادند و همین حرف های امیدوارانه بود که باعث شد آن روزهای سخت را در زندان تحمل کنم.

پادرمیانی بزرگترها
کابوس چوبه دار برای مرد محیط بان تمامی نداشت. اگر رأی در دیوان عالی کشور تایید می شد، دیگر هیچ راهی برای نجات او نمی ماند جز اعلام رضایت خانواده مقتول، به همین دلیل بود که مسئولان محیط زیست استان یزد تصمیم گرفتند هر طوری شده محیط بان میانسال را از مجازات قصاص نجات دهند. آنها می دانستند که برای این کار فرصت چندانی ندارند و به همین خاطر همه تلاششان را کردند تا از خانواده مقتول رضایت بگیرند.

یکی از افرادی که برای آزادی کرامت برهانی تلاش زیادی کرد، مهندس سادات موسوی – رئیس سازمان محیط زیست استان یزد – بود. او می گوید: حادثه ای که باعث به زندان افتادن محیط بان برهانی شد، در زمانی رخ داد که من مسئول محیط زیست استان یزد نبودم. وقتی در سال ۹۱ به عنوان رئیس محیط زیست استان یزد منصوب شدم، در همان روزهای اول در جریان این پرونده قرار گرفتم و از همان زمان تصمیم گرفتم همه تلاشم را برای گرفتن رضایت انجام دهم.

وی ادامه می دهد: از سال ۹۱ تا سال ۹۲ و قبل از اینکه حکم قصاص محیط بان برهانی توسط دادگاه صادر شود، چندین بار به همراه دیگر مسئولان به منزل مقتول رفتیم. خانواده او چون داغدار مرگ عزیزشان بودند به هیچ عنوان راضی به گذشت نبودند. هیچ کدام از صحبت ها و پادرمیانی ها به نتیجه نرسید تا اینکه حکم قصاص صادر شد و پرونده برای تایید نهایی به دیوان عالی کشور فرستاده شد.

فرصت زیادی نداشتیم و باید هر طوری که بود رضایت خانواده مقتول را می گرفتیم. چندین جلسه با وکیل خانواه مقتول برگزار کردیم. حتی باز هم به دیدن خانواده مقتول رفتیم. به آنها توضیح دادیم که محیط بان قصد جنایت نداشته و فقط می خواسته مانع از فرار مقتول شود. پیگیری های زیاد ما بالاخره نتیجه داد و توانستیم خانواده مرد شکارچی را راضی کنیم که در ازای دریافت دیه از حکم قصاص چشمپوشی کنند.

یک قدم تا آزادی
شنیدن خبر گذشت خانواده مقتول به شرط دریافت دیه، بهترین خبری بود که مرد محیط بان در زندان دریافت کرد. حالا امید او به آزادی بیشتر شده بود اما تا امضای برگه رضایت خانواده مقتول، هیچ کس مطمئن نبود که او نجات می یابد یا نه.

مهندس موسوی ادامه می دهد: امضا کردن برگه رضایت منوط به دریافت دیه بود. پول دیه را باید هر چه سریع تر فراهم می کردیم اما فراهم کردن آن همه پول با وقت کمی که ما داشتیم کار بسیار سختی بود. از طرفی خانواده مرد محیط بان وضعیت مالی مناسبی نداشتند که بتوانند این مبلغ را فراهم کنند. نامه ای به خانم ابتکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست نوشتیم و از وی درخواست کمک کردیم. خوشبختانه درصد زیادی از پول دیه با دستور خانم ابتکار فراهم شد و بقیه پول را جمعی از مسئولان محیط زیست یزد فراهم کردند.

وی ادامه می دهد: ما حتی برای اینکه دل خانواده مقتول را به دست آوریم ۲ برادر مرحوم را به عنوان همیار محیط زیست استخدام کردیم. اینطوری آنها با کار کردن در حوزه محیط زیست با مشکلات کار محیط بانی هم آشنا می شدند که خوشبختانه مجموع این فعالیت ها منجر به آزادی محیط بان برهانی شد.

کرامت برهانی محیط بان محکوم به اعدام
کرامت برهانی محیط بان محکوم به اعدام

روز بخشش
۴ آذر ماه سال گذشته بود که بعد از فراهم شدن پول دیه، با حضور خانواده مرد شکارچی در دادگستری شیراز و امضای برگه رضایت، محیط بان برهانی پس از ۲ سال و از چند قدمی چوبه دار به زندگی بازگشت. به این ترتیب حکم آزادی او صادر شده و وی توانست پس از مدت ها خانواده اش را در آغوش بگیرد.

کرامت برهانی در توضیح لحظات شیرین شنیدن خبر آزادی اش می گوید: اواخر بهمن هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شود. آن موقع در زندان عادل آباد شیراز بودم، جایی که از محل زندگی ام خیلی دور است؛ برای همین خانواده ام به ندرت می توانستند برای ملاقاتم بیایند. آن روز فرصتی چند دقیقه ای برای تماس با خانواده ام داشتم. زنگ زدم و همسرم که گوشی را برداشت و صدایم را شنید گریه کرد. ابتدا فکر کردم اتفاقی برای کسی افتاده است اما گریه او گریه خوشحالی بود. همسرم به من گفت خانواده مقتول از قصاص چشمپوشی کرده اند و من به زودی آزاد می شوم.

وی ادامه می دهد: وقتی خبر را شنیدم، سر از پا نمی شناختم. از بوفه زندان یک جعبه شیرینی خریدم و بین هم سلولی هایم تقسیم کردم. خدا صدایم را شنیده بود و کمک کرد. از روزی که خبر گذشت را شنیدم دیگر تحمل فضای زندان برایم خیلی سخت شده بود اما باید تا طی شدن مراحل قانونی در زندان می ماندم. لحظه تحویل سال هم در زندان بودم. خیلی سخت بود. سرانجام ۱۰ فروردین ماه سال ۹۳، حکم آزادی ام آمد و من از زندان بیرون آمدم.

دیدار پدر و پسر
برهانی می گوید: از زندان که آزاد شدم یک راست به شاهچراغ رفتم و زیارت کردم. خدا را شکر کردم که نگذاشت بچه هایم یتیم شوند. بعد به همراه دو نفر از اقواممان که از یزد به دنبالم آمده بودند به سمت خانه راه افتادیم. به محض اینکه وارد حیاط خانه شدم، کسری پسر ۵ ساله ام دوان دوان خودش را در آغوشم انداخت و مرا غرق بوسه کرد. از خوشحالی اشک می ریختم. دیدن همسر و فرزندانم بعد از مدت ها دوری بزرگترین هدیه خدا بود.

گفتگویی متفاوت با محیط بان محکوم به قصاص
محیط بان برهانی به آغوش خانواده اش  بازگشت و با اینکه به خاطر انجام وظیفه اش تا یکقدمی مرگ هم پیش رفته است اما هنوز هم دوستدار طبیعت است و بعد از چند روز استراحت دوباره به سر کارش بازگشته. گرچه پرونده این مرد پایان خوشی داشت اما هنوز محیط بانانی هستند که درست در اتفاقی مشابه، به قصاص محکوم شده اند و روزها و شب ها را در زندان با کابوس طناب دار می گذرانند.

محیط بان برهانی می گوید: از خانواده هایی که عزیزانشان را در جریان درگیری با محیط بانان از دست داده اند خواهش می کنم رضایت بدهند چرا که ما محیط بانان وقتی برای نجات حیوان ها اینقدر تلاش می کنیم، چطور می توانیم یک انسان را از روی عمد بکشیم. من از آنها می خواهم رضایت دهند تا این محیط بانان هم به آغوش خانواده هایشان بازگردند.

منبع:سر نخ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا