آن گونه که آمار و ارقام رسمی و تایید شده نشان میدهد، ميزان شيوع ناباروري در كل كشور به بیش از بیست درصد رسیده است؛ یعنی از هر پنج زوجی که ازدواج کرده و مشکلات جانبی فراوان نتوانسته پیوندشان را بر هم بزند، یک زوج نمیتوانند فرزند داشته باشند چراکه یا شوهر یا همسر توانایی این کار را ندارند.
اندکی دقیق شدن در این آمار و ارقام و مطالعه درباره این زوج ها، نشان میدهد که بسیاری از ایشان میتوانند با بهره جستن از روش های مختلفی، صاحب فرزند شوند اما مشکل ایناست که دوا و رمان کردن این درد تنها از مراکز محدودی بر میآید و البته هزینه گزافی میطلبد؛ هزینهای که گاه شکستن پیوند ازدواج میان دو طرف بسیار بسیار کمتر از آن است و یا گردآوردن آن به زمانی طولانی نیاز دارد.
بدین ترتیب دو مساله مقابل روی مان قرار میگیرد که پرداختن به هر یک میتواند هم گره بخش بزرگی از جامعه را حل کند و هم نرخ باروری را افزایش دهد ولی تا به این لحظه کمتر مورد توجه قرار گرفته و برای حل آن چاره جویی شده است.
از یکسو میتوان به دنبال عواملی گشت که میزان ناباروری را تا این اندازه در کشورمان بالا برده است و به دنبال رفع آنها بود تا به این شیوه غیر مستقیم، به افزایش جمعیت رسید. به عنوان مثال، باید تحقیق کرد و دید تا چه اندازه کودهای شیمیایی به کار رفته در کشاورزی و باغبانی، تا چه اندازه کیفیت تغذیه مردم، چه میزان اثر امواج و پارازیت ها و… بر افزایش ناباروری اثر گذاشته و برای رفع آن چه میشود کرد.
البته میشود این بررسی ها را گسترش داد و نقش بیکاری، سربازی، تحصیلات و غیره را در شکل نگرفتن ازدواج یا ازدواج هایی که تولد فرزند پس از وقوعشان با تاخیر طولانی مدت رخ میدهد هم مورد بخپحث و بررسی قرار داد تا در سایه آن، بتوان چرایی کاهش نرخ باروری را دریافت و تدبیر کرد.