گوناگون

بررسی انتقادی دیدگاه تجربه گرایانه والتر ترنس استیس

به گزارش خبرگزاری مهر، یکصد و هفدهمین جلسه گروه علمی معرفت شناسی مجمع عالی حکمت اسلامی با موضوع بررسی انتقادی دیدگاه تجربه گرایانه والتر ترنس استیس با ارائه بحث توسط حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی مبینی شورکی و با حضور اعضای گروه شنبه در اتاق جلسات مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین مبینی به ارائه بحت خود پرداخت که اکنون از نظر شما می گذرد. والتر ترنس استیس فیلسوف نظریه پرداز مشهوری است که رویکرد تجربه‌گرایانۀ قوی به معرفت دارد و با این حال شناخت‌شناسی او با دیدگاه شدیداً ذهن‌گرایانه عجین شده است و هرگز نمی‌تواند از طریق منطق به فراتر از ذهن دست پیدا کند و به نهایت جایی که می‌رسد این است که علاوه بر اینکه از منظر منطقی علم به ذهن خود را معتبر می‌داند، علم به اذهان دیگر را نیز از طریق استنتاج، گرچه استنتاج تمثیلی، معتبر می‌شمارد.

البته استیس برای تبیین این­که چگونه به مفاهیم و باورهایی دربارۀ واقعیت خارج از اذهان می‌رسیم و این­که این مفاهیم از چه پشتوانه منطقی و معرفتی برخوردارند، مسأله جدیدی را وارد معرفت‌شناسی خود می­کند که به عنوان «ساخت­های ذهنی» از آن نام می ­برد. به عقیده استیس، جایگاه منطقی و معرفتی اموری مانند واقعیت، شیء و جهان بیرون، تنها به این است که آن­ها صرفاً مفاهیمی جعلی و اعتباری هستند که به جهت ملاحظات عملی آن­ها را می­سازیم.

استیس مانند دکارت مسیر معرفت را از داده‌های تجربی و اولیه ذهن آغاز می کند و داده‌ها را به عنوان پایه‌های دانش به حساب می آورد، لکن تفاوت مهم و عمده استیس با دکارت در این است که وی بر خلاف دکارت و به تبع هیوم علم به نفس را به عنوان یک امر مسلم و بدیهی که جدای از احساس، اندیشه و حالت های درونی ما باشد نمی پذیرد.

در نتیجه او با انکار علم به نفس به عنوان یک امر بدیهی و داده، دچار چالشی جدی در تبیین نظریه‌اش می‌شود. این در حالی است که ما علم به خود را به عنوان یک داده شهودی در درون خود می‌یابیم. پذیرش خود به عنوان یک داده می‌تواند پیامدهای معرفتی مهمی به دنبال داشته باشد که استیس از رسیدن به آن ناتوان مانده است؛ ازجمله آن‌ها مفهوم‌سازی و پیدایش مفاهیم فلسفی از طریق داده های درونی است که استیس با انکار داده بودن نفس، بسیاری از مفهوم‌سازی‌ها را در این مرحله از دست داده است.

از اشکالات اساسی دیگری که به نظریه شناخت استیس وارد می‌شود رویکرد دوگانه او در مواجهه با برخی مسائل پیش رویش است. باوجود تأکید بسیاری که استیس بر معنای منطقی برای شناخت دارد، برای رسیدن به جهان خارج، معنایی عمل‌گرایانه از شناخت ارائه می‌دهد. او برای توجیه اعتقاد به جهان بیرونی، از مفاهیم ساختی ذهنی سخن می‌گوید که آنها مفاهیمی هستند که ما آنها را تنها به جهت ملاحظات عملی و برای نیفتادن به پیچیدگی‌های غیر ضروری در حیات نظری و عملی خود جعل و اعتبار می‌کنیم.

با این حساب به نظر می‌رسد استیس در بیان نظریۀ شناخت خود، دو معنای متفاوت را برای شناخت لحاظ کرده است؛ یکی معنای منطقی آن است که در تبیین شناخت انسان از داده‌ها، مفاهیم داده‌ها و اذهان دیگر، از آن بهره برده است و دیگر، معنای عمل‌گرایانۀ شناخت است که در مفاهیم ساختی و جعلی از آن بهره می‌گیرد و این خود می‌تواند یکی از موارد تناقض‌نما در نظریۀ استیس به شمار آید، چرا که این معنای از شناخت با معنای منطقی آن سازگاری ندارد.

البته او دیدگاه­های عمل‌گرایانه را به عنوان ملاک صدق و مطابقت با واقع نمی‌پذیرد، ولی از ساخت‌های ذهنی به عنوان حقائق بدیل نام می‌برد که ملاحظات عملی در ساختن این حقائق و ترجیح برخی از آن‌ها بر دیگری نقش مهمی را ایفا می­ کنند. به بیان دیگر، ایشان عمل‌گرایی را در توجیه معرفتی مؤثر می­ داند، نه در صدق گزاره ­ها و مطابقت با واقع و این مسأله می­ تواند به عنوان یکی از چالش‌های پیش‌ روی استیس در ارائه یک تجربه‌گرایی موفق مطرح شود.

استیس در استفاده از استنتاج‌های منطقی نیز در جاهای مختلف، تأکید زیادی بر استنتاج از طریق قیاس و برهان دارد؛ با این وجود، برای اثبات اذهان دیگر از استنتاجی ضعیف، یعنی تمثیل بهره می‌گیرد. این در حالی است که استنتاج از طریق بهترین تبیین که شأن منطقی بالایی دارد در دیدگاه او نادیده گرفته می‌شود و در نتیجه از اثبات برخی واقعیت‌ها از جمله جهان خارج از ذهن محروم می‌ماند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا