قبل از توضیح در مورد این که چرا گذر زمان برای افراد مسن سریع تر به نظر می رسد ؟ باید گفت که تعطیلات و یا به عبارتی تعطیلات طولانی مدت موضوعی بوده است که ما از همان کودکی برای رسیدنش انتظار می کشیدیم و کلی برنامه برای آن پیاده می کردیم ، اما هرچه که سن ما بیشتر می شد ، اوضاع تغییر میکرد و دیگر تابستان آن لذت سابق را نداشت ، زیرا زمان آن قدر سریع میگذرد که اصلاً متوجه گذر آن نمیشویم! چرا … در ادامه با میهن پست همراهش شوید.
زمانی که کودک بودیم ، آرزو داشتیم که گذر زمان سریعتر انجام بگیرد تا زودتر بزرگ شویم ؛ اما حالا بزرگ شدهایم و گویا زمان نیز با بزرگ تر شدن ما سرعت میگیرد! با یک چشم بر هم زدن سالها میگذرند، فصلها بیمعنی میشوند و ما همچنان بزرگ و بزرگتر میشویم. برخی میگویند بزرگ شدن برای ما یک نوع تله از جانب زمان است؛ ما بزرگ میشویم و زمان فشردهتر، گویی میخواهد ما را به چالش بکشد و روی اعصاب ما راه برود. آیا شما تابهحال از خود پرسیدهاید چرا این روزها مثل برق و باد میگذرند؟ مطمئناً پرسیدهاید؛ چرا که دانشمندان نیز این سؤال را از خود پرسیدهاند و سعی میکنند پاسخی برای آن بیابند. آنها نتوانستهاند پاسخی قانعکننده ارائه دهند؛ اما چند نظریهی جالب دارند که در ادامه آنها را بررسی میکنیم.
در خصوص سرعت گذر زمان برای افراد مسن چند نظریه ارائه شده است یکی از این نظریه ها بیان میکند که وقتی ما بزرگتر میشویم، ساعت بیولوژیکی بدن ما نیز دچار تغییراتی میشود. وقتی که سن ما افزایش پیدا میکند، ضربان قلب نیز آهستهتر میشود؛ بدین ترتیب، سرعت سوختوساز بدن نیز کاهش مییابد. این در حالی است که ضربان قلب یک کودک که بالا است و بدن او سرعت سوختوساز بالایی دارد. همهی اینها یعنی ساعت بیولوژیکی بدن یک کودک، در بازهی کمی از زمان، فعالیتهای بسیاری تجربه میکند و کودک احساس میکند زمان دیر میگذرد و کارهای زیادی انجام داده است. نظریهی جالبی است اما متأسفانه قانعکننده نیست.
با این حال یک نظریه ی دیگر در خصوص گذر زمان برای افراد مسن بیان میکند که سرعت گذر زمان به میزان اطلاعاتی که در یک بازهی زمانی مشخص کسب کردهاید، بستگی دارد. وقتی شما مغز خود را با اطلاعات بسیاری درگیر میکنید، بهصورت خودکار، زمان بیشتری برای پردازش آنها نیاز دارید و همین باعث میشود احساس کنید زمان طولانی شده است و دیر میگذرد. هر موقعیت جدیدی که مغز ما با آن مواجه میشود، کلکسیونی از خاطرات را جمعآوری و آنها را پردازش میکند. بنابراین اگر شما مغز خود را با کاری که به آن علاقه دارید، درگیر کنید، حجم عظیمی از اطلاعات جمعآوری میکنید و پردازش آنها به طول میانجامد، همین باعث میشود پردازش اطلاعات، بیشتر از کارهایی که انجام دادهاید، طول بکشد و احساس میکنید زمان برای شما دیرتر گذشته است.
اگر چه متأسفانه این نظریهها نمیتوانند توضیح دهند که چرا هر چه سن افزایش مییابد ، زمان نیز کوتاه و کوتاه تر شده و به سرعت میگذرد ؟ اگر چه شاید دلیل آن افزایش سن ما و آشناییمان با محیط اطراف و تکراری شدن آن است؟
وقتی کودک چشمان خود را برای نخستین بار باز میکند، با دنیای غریبه ای مواجه میشود ؛ دنیایی پر از شگفتیها که هر لحظه ی آن ، یک تجربهی جدید است و کلی چیز برای یاد گرفتن وجود دارد. این یعنی یک کودک باید مغز خود را درگیر کند تا بتواند تجربههای جدید را پردازش کند؛ زیرا برای یک کودک، دنیا در هر لحظه تغییر میکند. این نظریه خیلی واضح توضیح میدهد که درگیرشدن یک کودک با تجربههای جدید، باعث میشود گذر زمان آهسته باشد و کودک از تجربههای جدید لذت ببرد؛ اما برای یک شخص بزرگسال، دنیا تقریباً تکراری شده است.
همین موضوع، به یک مکانیسم بیوشیمیایی ساده منجر میشود. در بدن ما، نوعی پیامرسان عصبی از نوع کاتکولآمین وجود دارد که با نام «دوپامین» شناخته میشود. دوپامین به ایجاد انگیزه در ما کمک میکند و باعث میشود ما همواره قوهی ادراک خود را تقویت کنیم و روابط اجتماعی خود را بهبود ببخشیم. وجود این پیامرسان عصبی به ما در اندازهگیری زمان و مدیریت آن نیز کمک میکند. وقتی انسان به سن ۲۰ سالگی میرسد، میزان دوپامین موجود در بدن او کاهش مییابد و امکان مدیریت و اندازهگیری دقیق زمان از شخص گرفته میشود و همین باعث میشود زمان در نظر آن شخص بهسرعت بگذرد.
اینها تنها نظریههایی هستند که در مورد این مسئله بیان شدهاند؛ اما متأسفانه هیچیک از آنها نمیتوانند علت این موضوع را توضیح دهند. در حال حاضر هیچ محاسبهی ریاضیاتی قادر نیست میزان شتاب زمان را در قالب مقیاس لگاریتمی بیان کند. مقیاس لگاریتمی معمولاً وقتی به کار میرود که ما میخواهیم مقادیر بزرگ را نشان دهیم. بهعنوان مثال برای نشان دادن بزرگی زمینلرزه یا شدت صدا، از مقیاس لگاریتمی استفاده میشود. ممکن است که گذر زمان نیز بهصورت لگاریتمی تعریف شود.
اگر یک توضیح ریاضی برای این موضوع ارائه شود ، مطمئناً تأثیر بهسزایی بر زندگی ما خواهد گذاشت. اگر این چنین باشد، کودکی ما بهعنوان شروع کار محسوب میشود و پس از آن زمان فشرده تر و فشرده تر خواهد شد و شاید مدیریت زمان بتواند برای کنترل این موضوع به ما کمک کند.
منبع ۳TAGS